یکی از تلههایی که خیلی از خانوادهها ناخواسته بچه ها رو دچارش میکنند "خودسانسوری" است! چرا ؟ چون حفظ دکور فرزند و در نگاه کلان تر خانواده براشون از اهمیت بالایی برخورداره!! بمیر، جون بده، زجر بکش ولی تو فامیل و آشنا درخشان جلوه کن!
خودسانسوری جوری ریشه میزنه که اگه درمان نشه کاری باهات میکنه که حتی توی خلوت خودت هم جرات نمیکنی حال بدت رو برای دل خودت بنویسی چه برسه به ابراز بیرونی! ناخواسته نگران این دکور لعنتی هستی که خراب نشه گوشهاش نپره! وقتی به خودآگاهی میرسی و میری پیش دکتر که مشاوره بگیری، بازم ناخواسته سعی میکنی با ملاحظه احساس و مشکلت رو بیان کنی که دکور خوشگلت پیش دکتر لبپر نشه! طبیعیه چون مغز این خودسانسوری رو به عنوان یک رویه ابدی پذیرفته و به یک تله کهنه تبدیل کرده!
حالا اگه آدم با عزت نفسی هستی، روی پای خودت ایستادی و با سرد و گرم روزگار آشنا شده باشی وقتی درگیر خودسانسوری هستی این درونریزی و سانسور رو تزئین میکنی و اسمش رو رازداری و درون گرایی شدید میذاری! غافل از این که نه داداش من اسم این رازداری نیست! در قالب درونگرایی هم نمیگنجه! بلکه شما یه خودسانسور مودب و شیک هستی و دوست نداری دکورت خراب بشه! هرچند در ظاهر از دکورسازی گریزان باشی اما مغز شما کار خودش رو میکنه و به تو فرمان میده که دکور لعنتی رو در هر شرایطی حفظ کن!
من نزدیک به 13 سال هست که مینویسم، نه فقط در وبلاگ، سابق برای جاهای دیگه هم نوشتم اما بالای 70 درصد نوشتههام رو هیچ وقت منتشر نکردم!
بله من یک خودسانسور بزرگ هستم :))