۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

تک بچه‌ها، بیشتر که نه! خیلی خیلی بیشتر از باقی بچه‌ها به توجه نیاز دارند! پدر و مادر باید هم نقش والدگری را ایفا کنند و هم نقش خواهر و برادری را!! اگر سبک والدگری آگاهانه نباشد بچه ها یا دچار کمبود محبت میشوند و یا دچار ازدیاد محبت ، ما سعی کردیم والدین آگاهی باشیم:)) اما واقعا خلاء یک هم سن همراز برای بچه همچنان احساس میشود! مخصوصا اگر بچه برون‌گرا، فعال و هیجانی باشد! محمدحسن ما هم برونگراست، هم خوش صحبت و هم هیجانی! مثل پدر و مادرش :)) اهل دیدن کارتون نیست، با گوشی الحمدلله کار نمی کند و فقط دنبال بازی تحرکی همراه با خلق شخصیت ها و موقعیت‌های فراوان است!

در روز ده ها پیام صوتی برای من می فرستد و همسرم میگوید: وقتی جواب میدی از ذوق چهره‌اش تغییر می‌کنه و واقعا روی تو کراش زده:)) وقتی به منزل می‌رسم نزدیک 1 ساعت دوتایی کنار شوفاژ باید دراز بکشیم تا ایشون از مهد تا اتفاقات روز حرف بزنند و من هم از سرکار بگم که کامپیوتر داریم، قیچی داریم، تخته وایت برد داریم و ... ! بعد اجازه بده که همسرجان صحبت کنند و بعد چند دقیقه دوباره بگه: چرا با من صحبت نمی کنیییییییید؟ :)) و بعد برویم سراغ بازی دو نفره و شنیدن جمله همیشگی: تو دوست منیااااا تازه تا قبل از آمدن من یک دور هم با مادرش صحبت کرده و توجه درخوری گرفته!

نسل 60 و 70 درگیر انبوه طرحواره و تله‌های به جای مانده از دوران کودکی است که عموما از سر ناآگاهی غیر عمدی پدر و مادرهای عزیزتر از جان به آن ها رسیده! علیرغم زحمات فراوانی که برای ما کشیده‌ و خون‌دل های بسیاری که در این مسیر خورده اند و در یک کلام از جان مایه گذاشته اند آن هم در این وانفسای ظالمانه اما خب بی تعارف بعضا والدگری آگاهانه ای نداشته اند!

این نکته فراموش نشود که ما در امر تربیت یک واسطه‌‌ایم و مربی حقیقی خداست اما خب ما که قائل به جبر نیستیم! من والد به عنوان یک واسطه ای که از قدرت اختیار بهره‌مندم باید نقش خودم را درست ایفا کنم! وگرنه بله هستند بسیاری که والدین خوبی نداشته اند اما به مراتب و جایگاه‌های رفیعی هم رسیده اند اما چگونه؟ با دردها و مصیبت‌های بسیار! فقط مدت ها طول کشید که به یک خودآگاهی درست برسند تا به خودشکوفایی دست پیدا کنند!

موافقین ۷ مخالفین ۰

آدم هایی که سال هاست می نویسند ولو دست و پا شکسسته و غیر حرفه‌ای، مثل خودم :)) ننوشتن برای آن ها محال می‌شود! پس از انفجار بلاگفا و رفتن به اینستاگرام، نزدیک ده سالی هست که آنجا می نویسم! اما واقعا فضای امنی نیست! انگار که در وسط کوچه پر از دوست و آشنا و غریبه درب منزل را باز گذاشته‌ای و همزمان داری فریاد می زنی! این که نشد زندگی! فلذا آنجا بیشتر از روزمرگی‌های قابل انتشار، عمومی‌ها، سیاسی‌جات و واکنش ها می نویسم و حرصم را خالی می کنم:)) فیدبک خوب هم گرفتم اما دلیل بازگشتم به بیان و فضای وبلاگی نوشتن در یک فضای امن و رها بود! برای خالی شدن! کانه در یک پارک خوشگل غریبه مثل جمشیدیه، در یک جای خلوت و دنج نشسته باشم و خط خطی کنم تا گه گاه نفسی تازه کرده باشم و در عین حال نوشته های شما را بخوانم و بروم در یک فضای متفاوت از خودم و درس بگیرم و لذت ببرم!

خواستم اینجا خصوصی‌تر بنویسم اما دیدم باز هم نمی‌شود که نمی‌شود! چرا؟ چون اهل فریاد زدن خصوصی‌جات، دردها و سفره باز کردن نیستم:) برای همین هم این هدف محقق نشد :)) حالا سابق زمان بلاگفایی بودن در یک وبلاگ فقط تحلیل سیاسی، اجتماعی و مذهبی می نوشتم و در یک وبلاگ هم فقط حرف دل، که آن وبلاگ دلی بعدتر تبدیل شد به فضایی برای دلبری از حضرت همسر عزیزتر از جانم با پست‌های رمزدار کاملا شرعی و حلال البته:))) اما انگار این روزها محتاط‌تر و بی رمق‌تر شدم! برای همین هم زدم در خط هرچه پیش آید خوش آید نویسی ولو یک بیت شعر، یک خط حدیث! ولو مثل این پست، حرف مانده بر سر دل! شاید هم خصوصی‌تر، از دغدغه ها، برای خانواده! برای پسر 4 و نیم ساله ای که وقتی می‌پرسی آقا محمدحسن دوست داری بزرگ شدی چه کاره بشی؟ می گوید: دوست دارم بابا احمد بشم و قند در دلم آب می شود! و کلی حرف دیگر

خلاصه با این خط خطی‌ها و نوشتن‌های بی خط و رنگ خاطرتان مکدر نشود الهی :)

البته خب آدم عاقل ببیند چیز دندان گیری نصیبش نمی شود شیک و مجلسی کلوز وبلاگ را می زند و می رود سراغ بعدی، حلا اگر وبلاگ را نخوانده بستید و رفتید، رک و بی پرده بگویید که فلانی چرت ننویس تا بدانم دور و برم چه خبر است، چون اینجا که نمی شود بلاک کرد پس حداقل تلاش کنم برای خوب شدن:))

 

موافقین ۶ مخالفین ۰

اینکه اصلا نمیشود با بعضی از دوستان طرح بحث کرد، به صحبت رساند، برخی حقایق روشن را به آنها نشان داد

اینکه وقتی از دردها دم می‌زنی، به جای تامل هزار توجیه مسخره برای تو ردیف می کنند و ماله کشی پیشه می نمایند!

ریشه در بت پرستی و به اصطلاح دینی ولیجه پرستی دارد!

وقتی آدم غیرمعصوم را در جایگاهی می نشانی که متعلق به او نیست

شانیت آن جایگاه را  ندارد

دیگر نمی توانی خطاها و گندکاری های او را ببینی!

قفل فقل!

چون آدم مذکور شده میزان، متر و ملاک!

لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی

فحش! از لب تو طیبات است و تمام.

حالا بیا به این از ظلم، از اشتباه، از ناکارآمدی، فساد و بدعت بگو!

دستش را درون گوشش فرو می کند تا که هرگز نشنود نکند به عقایدش خدشه ای وارد شود!

صم، بکم، عمی

چرا؟

چون فهم لا یعقلون :)

نه فقط بین قشر مذهبی

بین عموم مردم جهان هم همین رویه صادق هست

هیتلر، قذافی، موسولینی و ....

موافقین ۴ مخالفین ۰

این سه ماه خاص و رنگارنگ خدا یعنی: رجب المرجب، شعبان المعظم و رمضان المبارک

همیشه حس و حالش متفاوت و پرامید بوده.

انگاری امید و رحمت تو چشم میزنه :)

انگار نور و شور تو عالم پاشیده میشه :)

همه چی برای حال خوب آدم‌ها مهیاست

حقیقت اینه که خدای متعال دنبال بهانه است برای بخشش و رحمت.

پناه ببریم به خدا

بنشینیم پای خوان پرنعمت پروردگار

بریم تو بغل کهف حصین عالم امام عصر علیه السلام :)

موافقین ۶ مخالفین ۰