۴ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

فرض کن تو یه اتوبوس نشستی کنارت یه سگ باز نشسته

اون طرفت یه قاتل، جلوت دزد، پشتت هم یه عرق خور لم داده

تو سرت تو کار خودته و منتظری به مقصد برسی و داری کتاب صوتی گوش می کنی

یا سخنرانی پلی کردی که هیچ ارتباطی برقرار نکنی چون ربطی بهم ندارید

اما تو همین حال و هوا به هر دلیلی با حمله حیوانات درنده روبرو میشی که

براشون فرقی نداره تو چه سبک زندگی و مسلکی داری!!

مطابق بر ذات درندگیش اومده که تیکه پاره کنه،بشکافه و جر بده!

خب با این تفاسیر چه کار می کنی؟!

بذار خودمو بگم من اگه باشم دست توی کیفم میکنم ببینم چنتا قمه دارم اگه دو تا قمه باشه

یکیش رو میدم به سگ باز کنار دستی، به اون عرق خوره هم کمک می کنم که

همگی با کمک هم شر این حیوانات درنده رو کم کنیم!

حالا ممکنه سوال پیش بیاد چرا باید تو سفر قمه همراهم باشه؟ خب کاره پیش میاد :))

خطر این حیوانات درنده که کم شد به راهم ادامه میدم و به مقصد میرسم

قرار هم نیست با هیچ کدوم از این آدم ها هم عقیده بشم و به وحدتی برسم!

موافقین ۴ مخالفین ۰

از نکبت های دوران غیبت این است که

مدیریت کلان دنیا و نیز راهبری توده های مردم یا در اختیار ظالمان است یا جاهلان!

و ما که هنوز نفهمیدیم گیر کار در غیبت است و به سراب ها دل خوش کردیم

دورشان حلقه زدیم و از آن ها چشمه خیالی ساختیم!

به نظرم بعد از ظهور در وصف مردان دنیا خواهند گفت که:

نفهمی از صفات بارز مردمان دوران غیبت بوده است...

این نیز بگذرد...

موافقین ۷ مخالفین ۲

محمدحسن همچنان شیطنت های فراوان در جمع داره اونم فقط و فقط با هدف دیده شدن!

درمانگرش گفت اضطراب داره، درست هم هست!

هر وقت توی خونه باهاش آروم هستیم اونم بهتره

وقتی یکم فضای خونه اضطرابی یا حتی هیجانی میشه اضطرابش تشدید میشه

با کلی امید و آرزو بردیمش مرکز آموزشی ریان، روزم دوم عذرش رو خواستند!

گفتن شیطنت داره به برنامه های آموزشی خودمون نمیرسیم!

یه ساعتی هم در انفرادی بوده که به کارهای بدش فکر کنه اما خب فکر نکرده و به شیطنت ادامه داده!

بهش گفتن می ری مهد دیگه که گریه کنه، نگران شه ولی گفته:

میرم یه مهد دیگه چی میشه مگه !!!

ما هم درمان رو سفت و سخت تر ادامه داریم می دیم و رسیدیم به نوروفیدبک

و البته تصمیم جدی تر برای تولید بچه جدید!

به اتفاق همه گفتند خواهر و برادر کارش رو راه می ندازه!

خودش هم که مدت هاست برادر جدیدی به اسم محسن خلق کرده

تیمارش می کنه، باهاش حرف میزنه، بازی میکنه، شیر میده بهش، تربیتش می کنه و ... .

ضمنا آرزوش اینه بزرگ بشه مثل علی مولا بتونه در خیبر رو از جا بکنه!

اینم شما و محمدحسن از زاویه نگاه خودش!

خودش سلفی گرفته !

موافقین ۳ مخالفین ۰

مهر امسال جشن یک سالگی استمرار حضورم در بیان است!

اولین باری است که اینقدر مستمر در بیان می نویسم! برای خودم هم عجیب است!

یکی از دلایل استمرار این است که در اینجا دوستان جدید خوب و متفاوتی پیدا کردم

که حال خوبی برایم رقم زدند! اینقدر خوب که تقریبا هر روز در اوقات بیکاری بیان خودم و شما را چک می کنم!

حقیقتا اولین باری که آمدم اینجا تصمیم گرفته بودم فضای وبلاگ بیشتر حال نوشت باشد

بروم سراغ درونی نویسی در یک جای دنج ناشناس بلکه شاید تابوی ننوشتن و نگفتن بشکند که نگفتم، نشکست :))

در اینستاگرام نمی شود هر چیزی را نوشت و گفت

شمسی کوره و آشنا و نامحرم بسیار است!

از اینستاگرامی ها هم یک رفیق قدیمی اینجاست که نیست :))

و یک دوست امین و امنی که گه گاه می خواند و نظر می دهد :)

القصه اینجا هم یک محفل خوب کوچک دیگری شد با تعدادی مخاطب عزیز

که منت می گذارند می خوانند و گه گاه نظری هم عنایت می کنند

سعی کرده ام مختصر بنویسم که شاید بخوانید :)))و الا اگر منبر بروم پایین بیا نیستم :))) 

هر چه هست خیر است

و خوشحالم که در کنار این جمع خوب و عمیقی که تفاوت های سیاسی و مذهبی بسیاری با آنها دارم هستم

و صمیمانه زیست می کنم:)

موافقین ۷ مخالفین ۰