ســــجــــــنــــــــ

ســــجــــــنــــــــ

فرج وقتی می رسد که دل از همه ببریم و فقط حضرت باران را بخواهیم...
#تشنگی

کلمات کلیدی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۵۰ مطلب توسط «پسر انسان» ثبت شده است

برادرم، خواهرم!

راه رستگاری را خدا در وصیت فلان آدم و سخنرانی بهمان انسان و سلوک دیگری قرار نداده است!

راه رستگاری و سعادت ابدی فقط و فقط از مسیر اهل بیت علیهم السلام می گذرد!

دنبال حکمتی؟

آیه قرآن بخوانیم با هم ؟

یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

در کافی شریف از ابوبصیر از حضرت ابوعبداللَّه امام صادق علیه السلام آمده:

درباره فرموده خدای عز و جل: وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا

و هر کس که حکمت به او داده شود خیر بسیار به او داده شده . فرمود :

[یعنی] طاعت خداوند و معرفت امام علیه السلام.

اصول کافی ج1/ص 185

بازم بخونیم؟

امام سجاد علیه السلام:

نَحنُ الفُلکُ الجارِیَةُ فِی اللُّجَجِ الغامِرَةِ، یَأمَنُ مَن رَکِبَها ویَغرَقُ مَن تَرَکَها.

ماییم کشتى روانِ در دریاهاى عمیق و گود. هر که بر آن سوار شود، ایمن مى‌مانَد

و هر که از آن چشم پوشد، غرق مى‌شود .

ینابیع المودّة : ج 1 ص 76 ح 12

باز هم بخوانیم؟
ابن عمر گفت پیامبر اکرم صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم فرمود:

هر کسى میخواهد توکل بر خدا کند باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد

و هر که بخواهد از عذاب قبر نجات یابد باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد

و هر که جویاى حکمت باشد اهل- بیتم را دوست بدارد

و هر که مایل است داخل بهشت بدون حساب شود اهل بیت مرا دوست داشته باشد.

بخدا قسم دوست ندارد آنها را کسى مگر اینکه سود برده در دنیا و آخرت.

نشانی : بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۲۷ , صفحه۱۱۶

ببینیم پیامبر چی فرمودند؟

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود:

«من من الله علیه بمعرفه اهل بیتی و ولایتهم فقد جمع الله له الخیر کله»

کافی، الکلینی، ج۶، ۴۴۷. امالی، الصدوق، ج۱، ص۵۶۱.

آن کسی که خداوند نعمت معرفت اهل بیتم و پذیرش ولایت آنها را به او عنایت کرده باشد

خداوند تمام خیر را برای او جمع کرده است

پ.ن:

نمیگم نبین فلان آدم خوب چه کرده! ببین و یاد بگیر!

به این میگن زرنگی! اما متر و معیار دستت باشه

با اون بسنج آدم ها رو

ارزش و اعتبار هر کسی به میزان قرابتش به خدا و حجت های خداست

نه این که به ذاته و مستقلا برای خودش دکان و دستگاهی علم کرده باشه!

میریم سراغ استاد که دست ما رو بذاره تو دست حجت خدا

نه این که خود اون آدم و سلوکش بشه یه راه جدید!

در خونه هرکسی نشینیم به اسم حکمت و عرفان و معرفت!

از خود امام زمان علیه السلام بخواهیم

بهمون میدن.

انقدر که دنبال غیر افتادیم، اگر دنبال امام زمان علیه السلام بودیم

الان اوضاع به گونه ای دیگر بود :)

درد و دلی بود که ممکنه حذف بشه.

  • پسر انسان

درد و دل سیاسی از سمت یک خسته حال :)) :

جناب آقای پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان می فرمایند که: اگر در جایی دیدید که با تغییر افراد عملکرد نا مناسب کماکان وجود دارد، یقه ی آدم ها را رها کنید و به سیستم‌ها بپردازید.

این آزمون و خطا روی آدم‌های درون سیستم بدون تغییر در همان سیستم و نگرش غالب بر آن، استفاده از ابزار هیجانی و مقدس‌سازی های همیشگی برای همراه کردن قشر خاکستری جهت شرکت در انتخابات فرمایشی با نام تزیین شده استصوابی (که ما شاء الله برای هر حرکتی هم یک عنوان و کاور در آستین دارند)، راه به جایی نبرده و نمی برد! دیدیم آقای ایکس که روی کار بود طرفداران آقای ایگرگ جوری ایکس را کوبیدند که انگار با هیتلر طرف بودند، بعد آقای ایگرگ آمد روی کار دیدن عه اوضاع بدتر شد که بهتر نشد! اشکال از افراد نیست، درد از کل سیستم است!

با این سیستم و تصمیم سازان فرمایشی به اسم اوامر صادره تغییری حاصل نمی‌شود! سیستم معیوب تا وقتی جان فدا و حامی داشته باشد، عیب پایدار می ماند! وقتی خط فکر، ارزش‌ها، راهبری و تصمیمات یک سری آدم تبدیل به خط قرمز شدند، در نتیجه نقد شدنی هم نخواهند بود و همان ها تبدیل می شوند به یک سری ارزش، مبنا، بهترین و الهی ترین تصمیم! فردای اوامر صادره به جای نقد آن، اینفوگرافی آن صحبت ها به عنوان مانیفست و چراغ راه بیرون می آیند و این دور باطل همیشگی ادامه دار به پیش می‌رود... .

البته باید اضافه کنم که دوستان روی اختلال حافظه خاکستری ها و هیجان پذیر بودن‌شان اساسی حساب باز کرده اند :))

  • پسر انسان

به عنوان یه آدم درونگرای برونگرانما همیشه دنبال یه خلوت دنج بودم و امروز هم همچنان کمی تا قسمتی دنبال این خلوت هستم. دوره مجردی جوری انتخاب واحد می کردم که بتونم سه شنبه ها تک و تنها برم سینما و نیم بها فیلم خوب ببینم. باید بگم بدون استثناء این رویه هر هفته من بود. بعدش هم منتظر می‌موندم پنجشنبه و بعدتر جمعه از راه برسه و نقدش رو از هفت تماشا کنم! (منظورم هفت زمان جیرانی است نه اون ورژن های مزخرف بعدی!) حقیقتا از این کار هم شدیدا لذت می بردم، چون به معنای واقعی کلمه فارغ ز غوغای جهان میشدم! (باقی زمان ها هم با دوستان و برنامه های فرهنگی، تربیتی، مطالعه، وبلاگ گردی و دیدن فیلم در شب ها سپری میشد، پر بودم انصافا، بیزی بیزی) البته خیلی دوست داشتم سفرهای تنهایی رو هم تجربه کنم اما به دلایلی هی نمیشد! هی نمیشد.

بعد از ازدواج اما ورق کلا برگشت و تمام تنهایی ها و غیرش با همسر جان پر شد:)) البته یه چند سالی بعد از ازدواج تصمیم گرفتم برای داشتن این تنهایی پس بخرم و یه ساعتی زورکی خلوتی برای خودم با بازی جور کنم که اونم نشد چرا؟ چون سر و کله محمدحسن پیدا شد:)) الحمدلله. پس چی؟ بازم هی نشد :))

اماااا حالا یکی از برنامه های قطعیم برای سال جدید افزایش تعداد مسافرت‌های تنهاییه ( تنهایی یعنی من همراه با همسر و فرزند:)) ) البته با این هزینه ها سرسام آوری که دوستان برامون به ارمغان آوردن و تازه میخوان افطار را در قدس نوش جان کنند و اونجا رو هم به حال و روز ما دچار بنمایند، قطعا خب سفر چه طولی چه عرضی محدود میشه اما اگه آرمانگرایی رو کنار بذاریم قطعا میشه ساده برگزارش کرد. حقیقتا همسر خیلی سفری هستند و منم موافق ایشون. ما به سفر به چشم یه فرصت نگاه می کنیم برای فارغ شدن ز غوغای جهان که بشه کمتر حرص خورد از اوضاع اقتصادی، دور شدن از اخبار روز، بی خبر شدن از آخرین ورژن بدعت های چپانده شده در دین مثل حرام سیاسی و حلال سیاسی و ...

بازم تاکید کنم که میخوایم بریم سراغ سفرهای کم هزینه تا از اون طرف به مشکل بر نخوریم که مجبور شیم بیشتر حرص بخوریم :))

ان شاء الله که بعد ماه مبارک قسمتمون بشه :))

  • پسر انسان

این شب ها اگه در خونه خدا می ریم، بدون امیرالمومنین علیه السلام نریم.

در حق هم دیگه هم دعا کنیم.

الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ

پ.ن1:

خداوند در آیه 46 سوره سبا چی می فرمایند؟

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ

إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ

بگو:«شما را تنها به یک چیز اندرز مى‌دهم، دو نفر دو نفر یا به تنهایى براى خدا قیام کنید،

سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ‌گونه جنونى ندارد،

او فقط بیم‌دهنده‌ی شما در برابر عذاب شدید [الهى] است»!

حالا یعنی چی؟

ابوحمزه ثمالی از مولانا حضرت امام باقر علیه السلام نقل می کنه که:

عَنْ أَبِی حَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ

فَقَالَ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ هِیَ الْوَاحِدَهًُْ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ.


ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند: از امام باقر درباره‌ی آیه: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ پرسیدم.

حضرت پاسخ داد: «یعنی شما را تنها به ولایت علی پند می‌دهم

و ولایت علی همان واحده (یکی) است که خداوند تبارک‌وتعالی در مورد آن فرمود: إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ».

الکافی، ج۱، ص۴۲۰/ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۹۲/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۴۶۷/ فرات الکوفی، ص۳۴۵

  • پسر انسان

از بعد آزاده نامداری ذهنم درگیر پدیده شوم قتل نفس شد و شوربختانه هر سال هم داریم خبری از یک سلبریتی می خونیم که خودکشی کرد و تمام. واقعا تمام؟

به نظرم خودکشی اگه از سر فقر، ورشکستگی، فروپاشی عشقی و افسردگی حاد نباشه، یه علت دیگه هم می تونه داشته باشه، اونم پایان معنا و امید در زندگی که عموما بین قشر مطرح و فرهیخته اتفاق میوفته!
طرف یه معنا و قله ای رو برای خودش تو زندگی در نظر گرفته، بهشم رسیده و دیگه توانایی یا انگیزه خلق معنای جدید رو به هر دلیلی نداره، پس تصمیم می گیره که خودش به زندگی خودش پایان بده!
صادق هدایت، مشفق کاظمی و امثالهم!
به نظرم این سرنوشت زندگی آرمانی و های کلاس ساخته شده بدون پشتوانه الهی است!
زیستن بدون معاد و خداباوری!
جایی که عبودیت معنای ما نیست.

کم نشنیدیم که عههه فلانی که حالش خوب بود، چیزی هم که کم نداشت، بیخیاااااااال، چی شد یهو؟

  • پسر انسان

مادر همکار محترم همسر محترمم، در این برهه حساس کنونی یه اشتباهی کرده مبتلا به سرطان شده!

و نظر به این که سالیانی است در قله پیشرفت قرار داریم اما خب داروی خاص شیمی درمانی نداریم!

بندگان خدا بعد از کلی گشتن و تقلا مجبور شدن از ترکیه به قیمت گزافی این دارو رو خریداری کنند!

( خوش به حالشون که دستشون به دهنشون می رسه! بیچاره الباقی مردم)

حالا جا داره از مسئولین تشکرکنیم که اجازه ملوکانه دادند تا از ترکیه این دارو تهیه بشه!!

ماجرا به اینجا ختم نمیشه، دست بر قضا اشتباهاتشون تمامی نداره

حواسشون نبوده، دستشون خط خورده هنگام شیمی درمانی معده شون هم ملتهب میشه

و دکتر دستور داده که باید فلان شربت رو مصرف کنی تا مشکل دو تا نشه!

حالا شربت مذکور چند؟ اول بپرس اصلا این دارو موجود هست یا نه؟

درست حدس زدید کلا نیست، در تحقیقات میدانی مطلع شدن اگرم پیدا شه کم کم 14 میلیون تومان پولش میشه

بزرگواران! سینه چاکان و سینه دران! سرطانه ها! بوتاکس و تزریق ژل و لیفت و این کوفت و زهرمارها نیست!

بحث مرگ و زندگیه!

میگم اینم تقصیر روحانیه؟ :))

پ.ن1:

برای این که بفهمیم حاکم چجوری باید باشه میشه یه حدیث مهمی رو بخونیم؟ میگم کلام اهل بیت علیهم السلام به کسی بر نخوره؟ :))

عباس‌بن‌هلال شامی غلام امام کاظم علیه السلام گوید: به ایشان عرض کردم:

«فدایت شوم، چقدر مردم از کسی که غذایی با کیفیّت بد میخورد و لباسی با کیفیّت بد میپوشد

و اظهار خواری می‌کند، خوششان می‌آید»!

فرمود: «مگر نمی‌دانی یوسف پیامبر بود و فرزند پیامبر بود، امّا با وجود این،

قباهای ابریشمی دارای دکمه‌های زرین بر تن می‌کرد و در مجالس آل فرعون برای داوری و قضاوت می‌نشست؟

مردم به لباس‌هایش احتیاج نداشتند، بلکه به عدلش نیازمند بودند...

الکافی جلد 6 صفحه 453

وسایل الشیعهًْ، ج۵، ص۱۸

مستدرک الوسایل، ج۳، ص۲۳۹

  • پسر انسان

برای دید و بازدید عید رفتیم خونه پدرخانم، همسایه طبقه بالایی تازه اواخر اسفند بود که عروسی کرده و در طبقه بالا سکنی گزیده بودند!

صدا می آمد! چه صدایی؟ صوت لاوشان تابلو بود؟ همسایه ها از خنده های گوش خراششان مدام بهشان تذکر می دادند که بابا آپارتمانه ها، جوان عذب داریم، یکم مراعات کنید؟

طبق مشاهدات مدام سبد پیکنیک در دست داشتند و در گردش و تفریح به سر می برند؟

نه جااااانم، نه برعکس اتفاقا علی الدوام، متصل به عروسی هر روز کتک کاری سنگین دارند، سنگین نه هاا! سنگییییین!! اینقدر این صدا هولناک بود که گفتم: احتمالا دارند مبلمان جابجا می کنند، صدای بعدی: اوه اوه احتمالا کمد افتاد رو زمین، گربه است ان شاء الله که برادر خانم، عاقل اندر سفیه گفت: نه بابا یه بار رفتیم بالا دیدیم دعوای زن و شوهریه! جااان؟ دعوای زن و شوهری؟! متصل به عروسی؟ زود نیست؟ بعد اینقدر سنگین و خونین؟ بی وقفه؟ علی الدوام؟

خداوکیلی چجوری ازدواج می کنید؟ با چه معیاری؟ اصلا معیاری دارید جز خوشگلی و بلبل زبانی طرف؟ چشماتون باز نبود قبل ازدواج؟ چیا میدید تو دوره آشنایی؟ کسی نگفته بهتون که قبل ازدواج باید قاطع و بی اغماض بشینی حرف هات رو بزنی و همزمان دقیق و هوشمندانه بشنوی؟ نگفته بود؟؟ عقل که داری! نه؟ دیگه اینم مهارت خاص و خفنی می خواد که تو جلسه آشنایی رک و رو راست تمام خطوط قرمز خودت و طرف مقابلت رو لیست کنی و تیک بزنی تا به یه تصمیم درست برسی؟!

عزیزجان این قضیه شناخت، شاید ماه ها طول بکشه اما می ارزه به خدا! اینقدر حساسه که حتی اگه قرابت شدید داشتید و فکر کردید از هر نظر و زاویه ای انگار برای هم دیگه ساخته شدید اما اگه طبع های متفاوت دارید بازم باید دست نگه دارید و بیشتر فکر کنید! که اگه یکی سرد باشه و اون یکی گرم و دست بر قضا این اختلاف طبع خیلی زیاد باشه، یقینا زندگی تون چالش برانگیز میشه! بعد تو زارتی تا تو مهمونی، دانشگاه، خیابون و ... باهاش آشنا میشی فکر می کنی این همون همسر آینده است؟ فورا عاشق میشی و مصمم و محکم تصمیم به ازدواج می گیری؟ بچه بازیه مگه؟

پ.ن 1:

طبق بررسی خودم چه دور و چه نزدیک، عموم ازدواج هایی که منشا آن ها دوستی و رابطه عاشقانه پیش از ازدواج بوده به شکست رسیده. چرا؟ چون شناخت حاصل نشده.

تاماااام.

پ.ن2:

یکی ازعزیزان به ازدواج سنتی نقد وارد کرده بودند، ببینید بحث من ازدواج سنتی یا غیرش نیستا، بحث سر عاشق شدن قبل از شناخت هست، یقینا وقتی پای دلداگی قبل از شناخت بیاد وسط لامصب دیگه کر و کور می کنه، باعث میشه تو خود واقعیت رو نشون ندی، آرتیست بشی تا عشقت رو حفظ کنی در حالی که فقط داری فیلم بازی می کنی وگرنه ازدواج به سبک سنتی هم پر است از باگ های شناختی.

باید بگم که من و همسرم هم بعد از نزدیک به سه سال خواستن بهم رسیدیم اما چگونه؟ با یه شناخت جامع :) کف و هورااا

  • پسر انسان

بی اغراق و در کمال آرامش میگم، برای هر آدم سالمی باید مهم ترین اولویتش تو این دنیا آرامش فردی باشه!

البته نیاز به گفتن نیست که آرامش من نباید مخل آرامش دیگران بشه :))

به عبارت ساده تر روی تشک خودت پاتو دراز کن اما مواظب باش اینقدر لش نکنی که بره داخل تشک بغل دستی:))

خودخواهی ممدوح یعنی همین :)

عزیزدلم من تا وقتی از خودم راضی نباشم نمی تونم الهام بخش باشم :)

علیکم انفسکم :)

کسی هم معترض شد اولش پشت دست نشون بده بعد اگه کوتاه نیومد با همون پشت دست بزن تو دهنش :))

فکر می کنم آدم آروم و خودساخته است که می تونه دست دیگران رو هم بگیره و نوربخش باشه

پ.ن:

تو بحث تبلیغ هم همینه! آدمی که نورانی نشده نمی تونه جایی رو روشن کنه

طرف هنوز تو ابتدائیات خودش گیره بعد گیر داده دیگران رو درست کنه

تو اگه معمار بودی اول ساختمون خودت رو درست بنا می کردی :))

  • پسر انسان

هر سال بدتر از پارسال! بهتر است بگویم هر روز سخیف تر و سطحی تر از روز قبل! این حکایت کارهای فرهنگی برخی رفقای حزب اللهی است که از معنا تهی هستند! این پوچی ماحصل نوع دینداری این هاست چون آن ها وصل به سرچشمه مذهب نیستند و صرفا از روی تفاسیر دیگران دینداری می کنند! بهتر است بگویم از روی هوی نفس دیگران! می آیند کار فرهنگی کنند مضحکه عام و خاص می شوند! مثل تمام کارهای دیگر در زمینه های دیگر مثل کرونایاب مستعان :))))

سلام فرمانده ها یکی از یکی چیپ تر و بی ربط تر به دین و کرونایاب مستعان تر از خود کرونایاب مستعان:)) کلیپ های این‌چنینی و اجراهای پویانفر و هلالی بیشتر تداعی کننده کنسرت های غربی و لس آنجلسی است تا معنای انتظار آن هم انتظار چه کسی؟ قطب عالم امکان، حجت  و خلیفه برحق پروردگار، امام عصر علیه السلام! الحق که امام ما غریب و طرید و شرید و فرید است، حالا البته امام آن ها را نمی دانم شاید ظهور کرده و دارد با این آهنگ ها بشکن هم می زند و خوشحال و شادمان است و دم به ابتذال این گروهک می دهد! نمی دانم، مطلع نیستم اما این را می دانم با این بودجه ها کارهای خیلی اساسی و بزرگی می شود کرد رفقا خیلی بزرگ تر از این هجویات بی سر و ته! کافی است یک سری بزنید به مناطق محروم تا عمق فاجعه ای که درست کرده اید را دریابید.

پ.ن1:

پیشاپیش و پساپیش از رفقای عزیز غیر هم فکرم عذرخواهی می کنم بابت نقد تندم، بگذارید نقد جریان داشته باشد :))

پ.ن2:

در ادامه باید بگویم خوش باشید با این فانتزی ها و شیطون بلا بازی ها تا امام ما برسد :)

  • پسر انسان

متولد آبان 67 هستم یعنی 34 سالمه! الان به مرحله ای رسیدم که می تونم خیلی از روابط و وقایع رو از چند متر بالاتر نگاه کنم! یعنی اشراف نسبی به یه سری چیزها دارم! میتونم بزنم تو خال! مخصوصا که تجربه های متضاد فراوانی تو زندگی داشتم و خیلی جاها مجبور بودم روی توان عقلی خودم حساب کنم و شکست خوردم و بلند شدم خلاصه تجربه گری من این مدلی بوده! البته بگم این 4 سالی که پدر شدم خیلی در این بلوغ و قد کشیدنم تاثیر داشته! حالا آیا این قد کشیدن آرامش هم میاره؟ نه همه جا! مثلا یه ترس عمیقی برای آینده محمدحسن درونم وول میخوره! مخصوصا که تک بچه است! مخصوصا وقتایی که همسرم بی حوصله میشه و میگه چرا بچه آوردیم! اون لحظه دلم میخواد سفت محمدحسن رو بغل کنم چون عمیقا نا آروم میشم! در حالی که همسرم حق داره خسته بشه! حالا بعد این عصبانیت و بریدن برمیگرده به تنظیمات کارخونه و میشه همون مامان مهربون همیشگی اما من یه اضطراب ریشه دار در درونم هست که ریشه در کودکی خودم داره و نمیخوام پسرم به فنا بره!

من قرار نیست آینده ای برای این طفل معصوم رقم بزنم! دعب من فقط این هست که آینده اون روشن باشه که بتونه به یه استقلال درست و درمون برسه! اما آیا من و مادرش نقشی نداریم؟ ما مربی هستیم! والدگریم! مثل یه ورزشکار که نیاز به مربی داره برای رسیدن به قله! مثل یه شاگرد که برای کمال نیاز به حمایت و تربیت استاد داره! من مربی میخوام پسرم یه آدم متدین:)) مستقل، مودب، موفق و شاداب باشه :) من اینو میخوام ازش!

پ.ن:

وقتی خانومم هر روز از دانش آموزاش میگه یکم نگران و ناراحت میشم! از دیروز درگیر ستایش شده ذهنم! پدر و مادر خفنی داره اما چند ماهی میشه که دچار پانیک اتک شده، مضطربه و مدام به خودش ضربه میزنه! اولین بار که همسرم تعریف کرد قصه اش رو، گفتم حتما تو دوران کودکی یه شوک یا واقعه ی درمان نشده ای باعث این شرایط شده اما دیروز همسرم مطلع شده که دخترک سر یه عشق به اینجا رسیده! دختر کلاس نهم و عشق؟! بله! همکلاسیش شیدا سه ماه پیش مدرسه اش رو عوض کرده و از اونجایی که ستایش عاشق شیدا بوده نتونسته این فراق رو هضم کنه و در نتیجه دچار پانیک اتک شده و هر روز خودش رو زخمی میکنه! و از اون بدتر برای جایگزینی شیدا رفته سراغ پلیدترین دختر مدرسه که معروف هست به رابطه های متعدد جنسی و انواع خلافکاری! پناهش شده اون و اوضاعش هر روز بدتر و بدتر میشه! این دختر نه پدرش معتاده نه مادرش بیسواد و نفهم! اتفاقا هم فرهیخته هستند و هم مودب و باهوش منتهی از شدت مهر بالایی که به بچه دارند ستایش رو وابسته بار آوردن! ستایش مستقل نیست! هنوز مادر بچه میاد دم مدرسه دنبال بچه! هنوز بچه بزرگ نشده، جدی گرفته نشده! من جز این دلیل دیگه ای نمی بینم!

آیا عشق اگزجره فقط بین ستایش و شیدا برقرار هست؟ نه خانومم میگه خیلی از بچه های مدرسه دچار روابط عاطفی خطرناک شدند! چیزی فراتر از رابطه صمیمی و خواهرانه!

همسرم گفت فعلا اون دوست پلید رو ازش جدا کنیم! به یه رابطه خوب برسه تا بعد! به خانومم خیلی علاقه دارن بچه ها معلم ادبیات و عربی مدرسه است اما در حد یه امین دوست داشتنی، دوستش دارن، شاید بتونه اون دختر پلید رو از ستایش جدا کنه اما درمان اون در این کار نیست! باید ریشه درمان بشه! اینا مسکن مقطعی هستند!

گفتم اینجای کار به بعد دیگه کار تو نیست! به مادرش بگو سریع به یه تراپیست حرفه ای مراجعه کنه، مطمئن هستم اون تراپیست همزمان براش مراجعه به یه روانپزشک هم تجویز می کنه!

امان و فغان...

این شما و این هم طولانی ترین پست بنده :)))

  • پسر انسان