۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

از آقای عباسی ولدی الگو گرفتیم و برای محمدحسن شخصیت محوری تعریف کردیم

شخصیت محوری پسر ما شد علی مولا علیه السلام

تقریبا هر شب براش قصه های حضرت رو با بیان جذاب تعریف کردیم

بیشتر روزها که از خواب پا میشه، به علی مولا سلام میده!

دائم میپرسه علی مولا از من راضیه؟ علی مولا رو پس کی می بینم؟علی مولا الان چه کار می کنه؟

علی مولا خونه اش کجاست؟ منم دوست دارم مثل علی مولا آدم بدارو بکشم

باباااااااااا علی مولا چققققققدر بچه ها رو دوست داره!

چند وقت پیش می گفت شب خواب علی مولا رو دیدم! چه شکلی بود؟ صورتش چراغ داشت نوری بود :))

فقط کافیه یه شب قصه علی مولا رو تعریف نکنیم! مته میشه روی مغز ما :))

عمرت با عزت عباسی ولدی، حلاوت این انس کودکانه با امیرالمومنین علیه السلام بدجوری به دهانم نشسته

جالبه محمدحسن ما علاقه ای به شخصیت های کارتونی نداره، اصلا کارتون نمی بینه

مدام در حال انجام بازی های حرکتیه و نوحه می خونه :))))

پ.ن:

عباسی ولدی می گفت وقتی شخصیت محوری بچه ات شد اهل بیت علیهم السلام

از همون کودکی باهاش انس میگیره و زندگی میکنه

وقتی من پدر و مادر ممکن الخطا، دیگه الگو نشدم، اونوقت خطاهای ما به حساب دین گذاشته نمیشه

همین بچه اگه رفتاری خلاف سیره اهل بیت ببینه بهمون تذکر میده!

ما هم دست و پامون رو جمع می کنیم

دیگه نمی تونیم با بچه بدرفتاری کنیم، دروغ بگیم

فوری میگه علی مولا دروغ نمی گفت، علی مولا بچه ها رو دوست داشت...

موافقین ۳ مخالفین ۰

برای اهل مطالعه می گویم! ساده نگیریم! ندانستن بعضی وقایع ما را از حقیقت دورتر و دورتر میکند! وقتی دور شدیم حب و بغض ما هم جهتش چپکی میشود!

بعد یک سری لمپن می توانند آدمهای عوضی تاریخ را جای مقدسات به خورد ما بدهند! حالا شاید برای ما مقدس نشوند اما دیگر بغضی هم نسبت به آن ها نخواهیم داشت! یعنی دستور خدا پر و کشک! 

امروز سالگرد پنجشنبه سیاه است! روز ان الرجل لیهجر! رجل؟؟؟ یهجر؟؟؟

در چنین روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به جهت تاکید نهایی و محکم شدن پیمان غدیری قلم و دوات خواستند تا راه رستگاری را برای بشر مکتوب کنند که دیگر بهانه ای نباشد! اما موجود پلیدی که اتفاقا جزو مقدسات 80 درصد مسلمین جهان است، احساس خطر می کند و مانع شده و نسبت ناروای هذیان گویی به پیامبر می دهد! ان الرجل لیهجر! واقعه ای که حتی اهل سنت هم نتوانستند آن را محو کنند!!

کتاب نقش ائمه در احیای دین اثر علامه عسکری را می خوانم، هر روز، مداوم و دقیق! و هر روز بیشتر به غصه می رسم!

به سند صحیح از منابع دست اول اهل سنت جنایات و انحرافاتی که مکتب خلفا در دین ایجاد کرده اند را لیست می کند و پیرامون آن تحلیل دقیقی ارائه می دهند! همان ها که وقتی نتوانستند خلفای زنازاده خود را بالا ببرند تصمیم گرفتند پیامبر را پایین بکشند! تا حالا بررسی کرده اید ببینید پیامبر اهل سنت کیست؟ اوصاف او در صحیح ترین کتب اهل سنت که مساوی با قرآن می باشد! چنین آمده که:

- ایشان دچار فراموشی شده و با حالت جنابت به نماز می ایستد

- گاهی نماز صبحش قضا می شود...

- عایشه را بر دوش می گذارد و رقص زنان عرب را تماشا می کند...

- مومنین را از روی خشم لعن می کند و بد و بیراه می گوید بعد پشیمان می شود و می گوید هر که را من لعن کردم خدایا برای او حسنه بنویس!!

- شیطان در او نفوذ می کند و ... .

همه این ها برای چه اتفاق افتاد؟ که اگر تاریخ به روشنی و قاطعیت گواهی داد که عمر شهره بود به کتک زدن زن ها دیگر کسی بر او خرده نگیرد! تا اگر یزید اهل فسق و فجور شد خلیفه وقت، کسی بر او خرده نگیرد! تا اگر پیامبر معاویه را لعن کرد، فردا روزی که معاویه خلیفه شد بگویند پیامبر همان است که به اشتباه مومنین را لعن می کرد! تا اگر عمر اوضاع را نا مساعد دید و اجازه نداد پیامبر راه رستگاری را نشان دهد بگویند او همانی است که پیامبر در وصف وی فرمود: فرشتگان هم از او شرم دارند! تا اگر در غدیر پیامبر جانشین و حجت خود را برای چندمین بار معرفی کرد بگویند پیامبری که جلوی خشمش را نمی توانست بگیرد چگونه خلیفه انتخاب می کند؟ پیامبری که در امور دنیا بی تخصص بود چگونه می تواند برای خود جانشین تعیین کند؟؟

باری پیامبر مکتب سقیفه این گونه است، در حالی که او در مکتب شیعه ما ینطق عن الهوای است! او نمی گوید مگر وحی ! ان هو الا وحی یوحی! او خلیفه الله است! رحمت للعالمین است و اوصاف او در انجیل و تورات به تفصیل آمده است!

حالا دلیل تاکید خاص شیعه اهل بیتی بر برائت را باید فهمیده باشی...

پ.ن:

حتما پی دی اف یا نرم افزار کتاب علامه عکسری را تهیه کنید، منابع دقیق و بی نقص با قلمی روان و آسان...

درد و دلی بود که باید بیان میشد :)

بماند در تاریخ :)))

موافقین ۲ مخالفین ۰

به نظرم یکی از سخت ترین آزمایش هایی که یک مومن بهش مبتلا میشه، ترجیح دادن خواست خدا به خواست شخصی و میل دلشه! گاهی اوقات که دچار روزمرگی یا غفلت میشیم یا نه سر سختی های روزگار روحمون آزرده میشه، به جایی یا کسی تکیه می کنیم که مطمئنه، امن ه، خوب و دقیق ه اما تکیه کردن بهش مغایر با خواست پروردگار هست! نه خودش بلکه اون فعل با خواست خدا مغایرت داره :) مومن که جای بد نمیره، با آدم بد نمیشینه! مثلا دچار تتلو یا علی کریمی و یا مصیح علینژاد که نمیشه :))) نه ولی همین سطح بالا بودن کار رو خراب میکنه دیگه ! چیزهایی و کسانی که منطبق بر استانداردهای ما هستند و اوکی و روال به نظر میان یعنی جنس بنجول وبدلی تشریف ندارند ولی تمسک و فعل برقراری ارتباط با اون ها با قاعده خدا جور در نمیاد! تو این مرحله قراره تقوا مورد ابتلا قرار بگیره! این مرحله که پاس شد می رسیم به ورع که یه غول بالاتر هست:)) فعلا تو تقوا بمانیم و پاس بشیم، ورع بماند پیشکش:))

خلاصه ما در تک تک لحظه ها در حال این جدال و انتخاب هستیم. دل می گوید بمان و عقل می گوید برو :)

موافقین ۴ مخالفین ۰

دیشب رفتم کلاس درس هفتگی و خدمت استاد دوست داشتنی

اینقدر حالم نافرم بود که نمی خواستم برم، کشاندن من رو

رفتم و چققققققدر حالم بهتر شد

امروز بهترم الحمدلله به مدد نگاه اهل بیت علیهم السلام

در تاریخ ثبت بشه که دیدن استاد اهل بیتی چقدر می تونه حال آدم رو خوب کنه :))

فعلا که خوبیم

مود امروز اینه چون می گذرد غمی نیست :))

خدا به داد فردا و فرداها برسه

علی الحساب این جور که معلومه از شام دوشنبه حالم ما خوب میشه،

اگر پایدار نباشه دو روز دوام میاره و بعد...

اگر هم شفا حاصل شده باشه هم که الحمدلله :))

اما ریشه ها را چه کنیم؟

شنبه ها هم می رویم کلاس دیگری ولی اینقدر حال خوب کن نیست

اصلا مگر کلاس می رویم حالمان خوب بشه؟

نه ولی اثر وضعی رو دست کم نگیرید.

پ.ن1:

فرصت روزانه نوشتن ندارم وگرنه بیان رو منفجر می کردم :)))

پ.ن2:

دیشب صحبت از نیت بود که مقدم بر عمل هست حتی!

حیفه کار خوب کنیم اما نیت اون زحمت رو خراب کنه

میل به دیده شدن، تفاخر و ریا بد آفتی هست.

موافقین ۳ مخالفین ۰

حال نوشت جهت ثبت در تاریخ ایران زمین به منظور استفاده آیندگان :))

چند هفته ای میشه که حال روحیم به سمت و وسوی بدی داره میره

کاش روزیم میشد راهی کربلا میشدم دوباره!

قطعا حالم روبراه میشد، همسر که نمی تونه بیاد سر محمدحسن، منم گفتم نرم دیگه!

سخته یک هفته با بچه تنهایی سروکله زدن،

سری های قبل بدجوری اذیت میشد، اهم و مهم کردم دیدم اهم کنار همسر بودنه!

وجود مرد لازمه کنار خانواده، حالا من تمام سعی خودم رو می کنم که فقط لاشه نباشم، فقط سایه نمونم

بخندم و بخندانم، گوش کنم، گوش کنم و نظر بدم و همدردی کنم

یا هیجان زده شم و نذارم خانوم خونه احساس خلاء کنه!

کمک هم می کنم، تفریح و گردش هم میبرم، شبا هم مسواک میزنم و شب بخیر میگم :))

اما حقیقتا روز به روز دارم از درون پژمرده تر میشم، این قطعا بده خیلی بد :))

می شنوم اما شنیده نمیشم

یه بخشی برمی گرده به خودم که پیچیده موندم! نمیگم از خودم برای اهل خونه

تو بیکاری داشتم عکس های طبیعت ایسلند و فنلالند رو نگاه می کردم

برخلاف سوییس که سرسبز و زنده است،

این دو کشور سرشار هستند از لوکیشن های دنج، سرد، ابری و خلوت.

قبلا می گفتم کاش الان سوییس بودم اما الان ایسلند و فنلالند رو ترجیح میدم:))

کنار دریا، بین دو کوه، تو یه خونه چوبی، چسبیده به ساحل که بخار از دودکشش بیرون میاد

چرا؟ چون هیزم رو تازه ریختم تو شومینه

فلاکس چایی هم گذاشتم روش و خیره شدم به طبیعت بارونی بیرون پنجره :))

تبریک بگید افسرده تر شدم ؟ درسته ؟:))

افسرده تر شدم چون سبک زندگیم دورتر از اهل بیت شد اینو باید قبول کنم.

حالا من یه برونگرانمای شاد منظر افسرده و مرده حالترم :)

پ.ن:

ان شاء الله سال دیگه همین تاریخ به این نوشته ها بخندم و زندگی جدید پر خنده ای رو شروع کرده باشم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰