۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

به عنوان یه آدم درونگرای برونگرانما همیشه دنبال یه خلوت دنج بودم و امروز هم همچنان کمی تا قسمتی دنبال این خلوت هستم. دوره مجردی جوری انتخاب واحد می کردم که بتونم سه شنبه ها تک و تنها برم سینما و نیم بها فیلم خوب ببینم. باید بگم بدون استثناء این رویه هر هفته من بود. بعدش هم منتظر می‌موندم پنجشنبه و بعدتر جمعه از راه برسه و نقدش رو از هفت تماشا کنم! (منظورم هفت زمان جیرانی است نه اون ورژن های مزخرف بعدی!) حقیقتا از این کار هم شدیدا لذت می بردم، چون به معنای واقعی کلمه فارغ ز غوغای جهان میشدم! (باقی زمان ها هم با دوستان و برنامه های فرهنگی، تربیتی، مطالعه، وبلاگ گردی و دیدن فیلم در شب ها سپری میشد، پر بودم انصافا، بیزی بیزی) البته خیلی دوست داشتم سفرهای تنهایی رو هم تجربه کنم اما به دلایلی هی نمیشد! هی نمیشد.

بعد از ازدواج اما ورق کلا برگشت و تمام تنهایی ها و غیرش با همسر جان پر شد:)) البته یه چند سالی بعد از ازدواج تصمیم گرفتم برای داشتن این تنهایی پس بخرم و یه ساعتی زورکی خلوتی برای خودم با بازی جور کنم که اونم نشد چرا؟ چون سر و کله محمدحسن پیدا شد:)) الحمدلله. پس چی؟ بازم هی نشد :))

اماااا حالا یکی از برنامه های قطعیم برای سال جدید افزایش تعداد مسافرت‌های تنهاییه ( تنهایی یعنی من همراه با همسر و فرزند:)) ) البته با این هزینه ها سرسام آوری که دوستان برامون به ارمغان آوردن و تازه میخوان افطار را در قدس نوش جان کنند و اونجا رو هم به حال و روز ما دچار بنمایند، قطعا خب سفر چه طولی چه عرضی محدود میشه اما اگه آرمانگرایی رو کنار بذاریم قطعا میشه ساده برگزارش کرد. حقیقتا همسر خیلی سفری هستند و منم موافق ایشون. ما به سفر به چشم یه فرصت نگاه می کنیم برای فارغ شدن ز غوغای جهان که بشه کمتر حرص خورد از اوضاع اقتصادی، دور شدن از اخبار روز، بی خبر شدن از آخرین ورژن بدعت های چپانده شده در دین مثل حرام سیاسی و حلال سیاسی و ...

بازم تاکید کنم که میخوایم بریم سراغ سفرهای کم هزینه تا از اون طرف به مشکل بر نخوریم که مجبور شیم بیشتر حرص بخوریم :))

ان شاء الله که بعد ماه مبارک قسمتمون بشه :))

موافقین ۵ مخالفین ۲

این شب ها اگه در خونه خدا می ریم، بدون امیرالمومنین علیه السلام نریم.

در حق هم دیگه هم دعا کنیم.

الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ

پ.ن1:

خداوند در آیه 46 سوره سبا چی می فرمایند؟

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ

إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ

بگو:«شما را تنها به یک چیز اندرز مى‌دهم، دو نفر دو نفر یا به تنهایى براى خدا قیام کنید،

سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ‌گونه جنونى ندارد،

او فقط بیم‌دهنده‌ی شما در برابر عذاب شدید [الهى] است»!

حالا یعنی چی؟

ابوحمزه ثمالی از مولانا حضرت امام باقر علیه السلام نقل می کنه که:

عَنْ أَبِی حَمْزَهًَْ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ

فَقَالَ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ هِیَ الْوَاحِدَهًُْ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ.


ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند: از امام باقر درباره‌ی آیه: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ پرسیدم.

حضرت پاسخ داد: «یعنی شما را تنها به ولایت علی پند می‌دهم

و ولایت علی همان واحده (یکی) است که خداوند تبارک‌وتعالی در مورد آن فرمود: إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ».

الکافی، ج۱، ص۴۲۰/ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۹۲/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۴۶۷/ فرات الکوفی، ص۳۴۵

موافقین ۳ مخالفین ۰

از بعد آزاده نامداری ذهنم درگیر پدیده شوم قتل نفس شد و شوربختانه هر سال هم داریم خبری از یک سلبریتی می خونیم که خودکشی کرد و تمام. واقعا تمام؟

به نظرم خودکشی اگه از سر فقر، ورشکستگی، فروپاشی عشقی و افسردگی حاد نباشه، یه علت دیگه هم می تونه داشته باشه، اونم پایان معنا و امید در زندگی که عموما بین قشر مطرح و فرهیخته اتفاق میوفته!
طرف یه معنا و قله ای رو برای خودش تو زندگی در نظر گرفته، بهشم رسیده و دیگه توانایی یا انگیزه خلق معنای جدید رو به هر دلیلی نداره، پس تصمیم می گیره که خودش به زندگی خودش پایان بده!
صادق هدایت، مشفق کاظمی و امثالهم!
به نظرم این سرنوشت زندگی آرمانی و های کلاس ساخته شده بدون پشتوانه الهی است!
زیستن بدون معاد و خداباوری!
جایی که عبودیت معنای ما نیست.

کم نشنیدیم که عههه فلانی که حالش خوب بود، چیزی هم که کم نداشت، بیخیاااااااال، چی شد یهو؟

موافقین ۹ مخالفین ۰

مادر همکار محترم همسر محترمم، در این برهه حساس کنونی یه اشتباهی کرده مبتلا به سرطان شده!

و نظر به این که سالیانی است در قله پیشرفت قرار داریم اما خب داروی خاص شیمی درمانی نداریم!

بندگان خدا بعد از کلی گشتن و تقلا مجبور شدن از ترکیه به قیمت گزافی این دارو رو خریداری کنند!

( خوش به حالشون که دستشون به دهنشون می رسه! بیچاره الباقی مردم)

حالا جا داره از مسئولین تشکرکنیم که اجازه ملوکانه دادند تا از ترکیه این دارو تهیه بشه!!

ماجرا به اینجا ختم نمیشه، دست بر قضا اشتباهاتشون تمامی نداره

حواسشون نبوده، دستشون خط خورده هنگام شیمی درمانی معده شون هم ملتهب میشه

و دکتر دستور داده که باید فلان شربت رو مصرف کنی تا مشکل دو تا نشه!

حالا شربت مذکور چند؟ اول بپرس اصلا این دارو موجود هست یا نه؟

درست حدس زدید کلا نیست، در تحقیقات میدانی مطلع شدن اگرم پیدا شه کم کم 14 میلیون تومان پولش میشه

بزرگواران! سینه چاکان و سینه دران! سرطانه ها! بوتاکس و تزریق ژل و لیفت و این کوفت و زهرمارها نیست!

بحث مرگ و زندگیه!

میگم اینم تقصیر روحانیه؟ :))

پ.ن1:

برای این که بفهمیم حاکم چجوری باید باشه میشه یه حدیث مهمی رو بخونیم؟ میگم کلام اهل بیت علیهم السلام به کسی بر نخوره؟ :))

عباس‌بن‌هلال شامی غلام امام کاظم علیه السلام گوید: به ایشان عرض کردم:

«فدایت شوم، چقدر مردم از کسی که غذایی با کیفیّت بد میخورد و لباسی با کیفیّت بد میپوشد

و اظهار خواری می‌کند، خوششان می‌آید»!

فرمود: «مگر نمی‌دانی یوسف پیامبر بود و فرزند پیامبر بود، امّا با وجود این،

قباهای ابریشمی دارای دکمه‌های زرین بر تن می‌کرد و در مجالس آل فرعون برای داوری و قضاوت می‌نشست؟

مردم به لباس‌هایش احتیاج نداشتند، بلکه به عدلش نیازمند بودند...

الکافی جلد 6 صفحه 453

وسایل الشیعهًْ، ج۵، ص۱۸

مستدرک الوسایل، ج۳، ص۲۳۹

موافقین ۳ مخالفین ۳

برای دید و بازدید عید رفتیم خونه پدرخانم، همسایه طبقه بالایی تازه اواخر اسفند بود که عروسی کرده و در طبقه بالا سکنی گزیده بودند!

صدا می آمد! چه صدایی؟ صوت لاوشان تابلو بود؟ همسایه ها از خنده های گوش خراششان مدام بهشان تذکر می دادند که بابا آپارتمانه ها، جوان عذب داریم، یکم مراعات کنید؟

طبق مشاهدات مدام سبد پیکنیک در دست داشتند و در گردش و تفریح به سر می برند؟

نه جااااانم، نه برعکس اتفاقا علی الدوام، متصل به عروسی هر روز کتک کاری سنگین دارند، سنگین نه هاا! سنگییییین!! اینقدر این صدا هولناک بود که گفتم: احتمالا دارند مبلمان جابجا می کنند، صدای بعدی: اوه اوه احتمالا کمد افتاد رو زمین، گربه است ان شاء الله که برادر خانم، عاقل اندر سفیه گفت: نه بابا یه بار رفتیم بالا دیدیم دعوای زن و شوهریه! جااان؟ دعوای زن و شوهری؟! متصل به عروسی؟ زود نیست؟ بعد اینقدر سنگین و خونین؟ بی وقفه؟ علی الدوام؟

خداوکیلی چجوری ازدواج می کنید؟ با چه معیاری؟ اصلا معیاری دارید جز خوشگلی و بلبل زبانی طرف؟ چشماتون باز نبود قبل ازدواج؟ چیا میدید تو دوره آشنایی؟ کسی نگفته بهتون که قبل ازدواج باید قاطع و بی اغماض بشینی حرف هات رو بزنی و همزمان دقیق و هوشمندانه بشنوی؟ نگفته بود؟؟ عقل که داری! نه؟ دیگه اینم مهارت خاص و خفنی می خواد که تو جلسه آشنایی رک و رو راست تمام خطوط قرمز خودت و طرف مقابلت رو لیست کنی و تیک بزنی تا به یه تصمیم درست برسی؟!

عزیزجان این قضیه شناخت، شاید ماه ها طول بکشه اما می ارزه به خدا! اینقدر حساسه که حتی اگه قرابت شدید داشتید و فکر کردید از هر نظر و زاویه ای انگار برای هم دیگه ساخته شدید اما اگه طبع های متفاوت دارید بازم باید دست نگه دارید و بیشتر فکر کنید! که اگه یکی سرد باشه و اون یکی گرم و دست بر قضا این اختلاف طبع خیلی زیاد باشه، یقینا زندگی تون چالش برانگیز میشه! بعد تو زارتی تا تو مهمونی، دانشگاه، خیابون و ... باهاش آشنا میشی فکر می کنی این همون همسر آینده است؟ فورا عاشق میشی و مصمم و محکم تصمیم به ازدواج می گیری؟ بچه بازیه مگه؟

پ.ن 1:

طبق بررسی خودم چه دور و چه نزدیک، عموم ازدواج هایی که منشا آن ها دوستی و رابطه عاشقانه پیش از ازدواج بوده به شکست رسیده. چرا؟ چون شناخت حاصل نشده.

تاماااام.

پ.ن2:

یکی ازعزیزان به ازدواج سنتی نقد وارد کرده بودند، ببینید بحث من ازدواج سنتی یا غیرش نیستا، بحث سر عاشق شدن قبل از شناخت هست، یقینا وقتی پای دلداگی قبل از شناخت بیاد وسط لامصب دیگه کر و کور می کنه، باعث میشه تو خود واقعیت رو نشون ندی، آرتیست بشی تا عشقت رو حفظ کنی در حالی که فقط داری فیلم بازی می کنی وگرنه ازدواج به سبک سنتی هم پر است از باگ های شناختی.

باید بگم که من و همسرم هم بعد از نزدیک به سه سال خواستن بهم رسیدیم اما چگونه؟ با یه شناخت جامع :) کف و هورااا

موافقین ۴ مخالفین ۱