بسیار سفر باید
به عنوان یه آدم درونگرای برونگرانما همیشه دنبال یه خلوت دنج بودم و امروز هم همچنان کمی تا قسمتی دنبال این خلوت هستم. دوره مجردی جوری انتخاب واحد می کردم که بتونم سه شنبه ها تک و تنها برم سینما و نیم بها فیلم خوب ببینم. باید بگم بدون استثناء این رویه هر هفته من بود. بعدش هم منتظر میموندم پنجشنبه و بعدتر جمعه از راه برسه و نقدش رو از هفت تماشا کنم! (منظورم هفت زمان جیرانی است نه اون ورژن های مزخرف بعدی!) حقیقتا از این کار هم شدیدا لذت می بردم، چون به معنای واقعی کلمه فارغ ز غوغای جهان میشدم! (باقی زمان ها هم با دوستان و برنامه های فرهنگی، تربیتی، مطالعه، وبلاگ گردی و دیدن فیلم در شب ها سپری میشد، پر بودم انصافا، بیزی بیزی) البته خیلی دوست داشتم سفرهای تنهایی رو هم تجربه کنم اما به دلایلی هی نمیشد! هی نمیشد.
بعد از ازدواج اما ورق کلا برگشت و تمام تنهایی ها و غیرش با همسر جان پر شد:)) البته یه چند سالی بعد از ازدواج تصمیم گرفتم برای داشتن این تنهایی پس بخرم و یه ساعتی زورکی خلوتی برای خودم با بازی جور کنم که اونم نشد چرا؟ چون سر و کله محمدحسن پیدا شد:)) الحمدلله. پس چی؟ بازم هی نشد :))
اماااا حالا یکی از برنامه های قطعیم برای سال جدید افزایش تعداد مسافرتهای تنهاییه ( تنهایی یعنی من همراه با همسر و فرزند:)) ) البته با این هزینه ها سرسام آوری که دوستان برامون به ارمغان آوردن و تازه میخوان افطار را در قدس نوش جان کنند و اونجا رو هم به حال و روز ما دچار بنمایند، قطعا خب سفر چه طولی چه عرضی محدود میشه اما اگه آرمانگرایی رو کنار بذاریم قطعا میشه ساده برگزارش کرد. حقیقتا همسر خیلی سفری هستند و منم موافق ایشون. ما به سفر به چشم یه فرصت نگاه می کنیم برای فارغ شدن ز غوغای جهان که بشه کمتر حرص خورد از اوضاع اقتصادی، دور شدن از اخبار روز، بی خبر شدن از آخرین ورژن بدعت های چپانده شده در دین مثل حرام سیاسی و حلال سیاسی و ...
بازم تاکید کنم که میخوایم بریم سراغ سفرهای کم هزینه تا از اون طرف به مشکل بر نخوریم که مجبور شیم بیشتر حرص بخوریم :))
ان شاء الله که بعد ماه مبارک قسمتمون بشه :))
سفر تنهایی خیلی خوبه. حتی اگه بدون زن و بچه باشه.
و واقعا با هزینه کم می شه رفت سفر. ما خیلی ازین تجربه ها داشتیم. اگه خانم خونه پایه باشه و یکم خلاقیت بخرج بده می تونه با غذاهای کنسرو شده ای که خودش درست می کنه و حتی با یه چادر مسافرتی و دم و دستگاه لازم پخت و پز و استراحت، میشه سر کرد. خیلی هم خوش می گذره.
یادمه یبار ما رفتیم اردبیل. کنار دریچه شورابیل چادر زدیم. توی سرما. منم یه دمی استانبولی پختم محشر شد و خیلی هم مزه داد. :))
ازین تجربیات زیاد دارم