ول نمی کنند که !

شنبه, ۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۲:۵۲ ب.ظ

درست موقعی که میون این همه خبر بد و اوضاع ناگوار مملکت حال خوبی نداری و دست بر قضا مدتی‌ هم هست که تو خودتی و میل و ترجیحت به تنها بودنه تا در سکوت روز :)) به کارهای مجموعه برسی و با اون سکوت سیو شده انرژی لازم برای بازی با بچه رو بدست بیاری و همزمان پر ذوق و شور بتونی پای حرف های همسر جان بشینی و نشون بدی همه چیز روبراه و اوکی هست و روتین آرام برقراره، از آسمان تالاپی همکار جدیدت که یه انسان عزیز 50 و خرده ای ساله هست میوفته بغلت و دست روزگار کاری می‌کنه که از تو خوشش بیاد و هر روز ریز و جزء به جزء مصائب و دردهاش رو برات بگه :/  حالا نه که همیشه درد و مصائب باشه نه! آقای مهندس کهنه کار و خوش بیان یه روز هم از عروسی دخترش گفت و یه روزایی وسط این همه کار! به حرف های روزمره و بیان نکات طبی سنتی می پردازند و چون صاحب طبع گرم و پر حرارتی هستند تنوع ایجاد کرده و در یک روز مجزا مفصلا پیرامون مزایای خوردن گوشت شترمرغ نکاتی ایراد فرمودند و ریزه کاری های ذبح این حیوان خدا رو بازگو کرده و خاطرات خریدها و ذبح های قبلی رو متذکر شدند :)) ولم کنیییید :)))))

نا گفته نماند مرد بسیار خونگرم و دوست داشتنی است، عین خودم :))) ولی الان حقیقتا حال معاشرت ندارم.

پ.ن:

هر آدمی نیاز داره در برهه ای از زندگی خیلی تنها بشه خیلی تنها، نمی دونم چرا این حس پدیدار میشه ولی میشه و برای خیلی ها ظاهرا صادق هست...

شاید ریشه در یه گره کور در کودکی داره که باز نشده و هر از گاهی سرباز می کنه .

نمی دونم.

موافقین ۷ مخالفین ۰

گاهی آدم دوسداره بره یه جایی که هیچی نباشه اونجا.خلا مطلق

حالا خلاء نه
ولی جای دنج و آروم
آری...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">