خاله زنکی در رد خاله زنکی

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ

خدا وکیلی همیشه سعی کردم نه حرف ببرم نه حرف بیارم :))

هم الان هم دورانی که خام تر ، کم عقل ترو کم سن تر بودم!

حقاً به طرق مختلف، مستقیم و غیر مستقیم نشون دادم آقاااا خانم پیش من از نجف قلی و سوسن باجی حرف نزنید!

روی همین حساب معمولا تو جمع های فامیلی دیگه مخاطب غیبت ها و تمسخر ها قرار نمی گیرم

یا باهام حرف های جدی میزنند از سیاست کثیف تا فوتبال و فن آوری یا طنز و شوخی و تیکه بازی و ...

وقتی با غیبت و تهمت و تمسخر و عیب جویی همراهی نکنی طبیعتاً عین آب خوردن طرد میشی و باهات سنگین میشن

که خب بارها گفتم به کتفم!! :))

هفته پیش همکار احساساتی ( معمولا این تایپ آدم ها خیلی اهل غیبت هستند :)) )

اومد با عصبانیت شروع کرد پشت اون یکی همکار بدتر از خودش غیبت و عیب جویی و ...

دیدم عصبانیه گفتم بزنم تو پرش نزنم تو پرش!

که گفت تو عین برادری باهات راحتم ( حربه اصلی آدم های غیبت کننده :)) )

فلذا متاسفانه این بار کل مسیر دو نقطه خط بودم نه متاسفانه ردش کردم و نه همراهی کردم

سکوت بودم!

تااااااا این که گفت چه کنم از این مرده بی احساس ری اکشن بگیرم؟؟

آهاااا حرف هایی که فلانی پشت سرش زده رو لیست کنم براش

یه چیزایی ترسناکی گفت که تازه داشتم ربط فلان موضوع رو به بهمان حرف برقرار می کردم

و نفرتم از آدم های دورم بیشتر شد

حس نا امنی شدیدی گرفتم اول از همه نفرتم نسبت به خود سخن چین بیشتر شد

چون به این اصل پایبندم : کسی که از دیگرانی پیش تو غیبت میکنه قطعا از تو پیش همون دیگران هم غیبت کرده و میکنه و خواهد کرد!

خلاصه بهانه جور کردم برای ترک فضا اما با ذهن مسموم و خسته و نا امن نسبت به اطرافیان

دروغ نگفت اما راست های نفرت انگیزی گفت! لجن و نفرت بود که پراکند!

پ.ن1:

زشته مرد اهل حرف و حدیث باشه

زشته مرد حرف ببر بیار باشه

تو خونه چجوری هستید شماها؟

چقدر سخن چینی چرک و کثیفه

فردای اون روز سیاه بنده خدا منتظر این بود که من با فرد مذکور بد شم و برم تو قیافه اما نکردم

اتفاقا ازش استقبال کردم هر چند تو دلم نفرت عمیقی نسبت به هر جفتشون داشتم

القصه اگه از خدا توقع پرده پوشی داریم سر نگه دار دیگران باشیم

یه وقت پرده رو کنار بزنه بد میشه ها

اون وقت با اون لجنزار درون و کثافات بیرونمون که برای همه عیان شده چه می کنیم؟

 

پ.ن2:

هنوز دارم خوردم میخورم و سرزنش می کنم که چرا مثل جمع های فامیلی نگفتم فلانی صبر کن صبر کن

داری غیبت بهمانی می کنی! بیخیال بسپار به خدا!!!

اگرچه یادم اومد پارسال یکبار این کار کردم و غیبت کننده بدجوری بهش برخورد و رفتارش عوض شد

فلذا شیطون سستم کرد لرزانم کرد

اگه میخوایم آبرومون نره علاوه بر زبان تر تمیز باید گوش حساس به غیبت هم داشته باشیم

موافقین ۳ مخالفین ۰

من یه سال توی یه مدرسه ای تدریس می‌کردم، دقیقا به خاطر همین موضوع از جمع معلما طرد شدم و فکر کردن که من جاسوس مدیر مدرسه ام بینشون، چون با غیبت و سخن چینی هاشون همراهی نمی‌کردم، اون سال خیلی اذیت شدم و تصمیم گرفتم دیگه توی این فضاهای مسموم که حقوقش به اذیتش نمی ارزه وارد نشم ... 

حتی اگه حقوقش بیارزه هم باز نمی ارزه
اما گاهی چاره نیست
واقعا فضای اجتماع از دورهمی ها تا کار
مسموم و متعفن شده

امر به معروف نابی بود

و نهی از منکر ناب تر :))
چاککریم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">