فستیوال یا عرض تسلیت؟
همین که تصمیم گرفتیم تو کشتی نجات سیدالشهدا علیه السلام باشیم یعنی آغاز عاقبت بخیری.
اما این سال ها این ایام یه نکته بدجوری تو چشم میزنه:
بین عزاداری خیلی از ماها و اهالی عراق و غیر عراق خصوصا در موسم اربعین تفاوت هست
اونم نه تفاوت شکلی بلکه تفاوت کیفی!
مردم عراق واقعا به هدف مواسات با اهل بیت علیهم السلام پای در مشایه می گذارند
و عموما هم فقط یک نیت دارند آن هم فرج مولانا صاحب الزمان علیه السلام، پای صحبت هاشان باید بنشینید.
اما بعضی از هموطنان ما انگار آمده اند فستیوال!
پشت کوله پر است از عکس های باخودی و بیخودی آدم های مختلف! با چاشنی شعارهای همیشگی نماز جمعه ای!
اما این وسط مردم عراق در کنار مهمان نوازی و مهمان داری
آن به آن لحظه به لحظه عموما به مانند یک عزادار رفتار می کنند! چون واقعا برای سیدالشهدا علیه السلام آمده اند، چون می شناسند امام را !!!
آرایش نمی کنند، بگو بخند خیلی کم دارند، کم می خورند
آن ها می دانند کجا هستند! فهم کرده اند که برای میتینگ مضحک سیاسی راهی نشده اند
یک هدف دارند: مواسات با آل الله و عرض تعزیت و تسلیت به صاحب عزا علیه السلام!
آن جا معرفت زیاد است و اینجا ادعا فراوان!
پ.ن1:
یکی از ویژگی های این حماسه سالانه حضور قشرهای مختلف با سلایق مختلف است!
همه پذیرایی می شوند! عراقی کاری ندارد جبهه سیاسی تو چیست
چون محور فقط سیدالشهدا علیه السلام است، فلذا خالصانه و متواضعانه خدمت و نوکری می کنند
برای همین دوستان حزب اللهی ما وقتی راهی می شوند خود به خود در مسیر مودب هم می شوند چون هم در اقلیت هستند
هم تلون آراء و افکار را می بینند و متوجه می شوند اینجا اصلا شباهتی با راهپیمایی های مرسوم ایران ندارد!
فلذا می بینید که مثلا رفقای حزب اللهی موکب زده اند بعد عکس رهبر و شهدای گرانقدر هم سرتاسر موکب نصب کرده اند
بعد دقیقا ده متر جلوتر مقلدین شیرازی هم موکب زده عکس ایشان را در اطراف موکب نصب کرده اند!
هیچکس هم به فکر تعرض به دیگری و شعار دادن و تکفیر و این الدنگ بازی ها نمی افتد!
تکثر یعنی همین :)))
اما اگر اینجا بود چه میشد؟ یک لحظه تصور کن...
پ.ن2:
برنده، باهوش، زیرک کسی است که همه را کنار زد، تمام آدم ها و عکس هایشان را جا گذاشت
فقط و فقط صاحب الزمان علیه السلام را دید
فرج را گدایی کرد.
هر چه غیر این باشد بی خیر است.
شک نکنید :)
فارغ ازینکه اهمیت و جایگاه پیاده روی اربعین چی هست و نیست کاری ندارم، حتی با مقوله فرج هم کاری ندارم، اینکه اساسا فرج چی هست و اصلا به چه دردی میخوره و هدفش چیه و ...
فقط یه نکته برام خیلی جالبه جایی که بشه هم صادق شیرازی باشه هم سیدعلی خامنه ای و تکثر رو تعریفش پذیرش هر دو کنار هم بدونیم، چیزی شبیه نفاقه نه ایمان!
مگه میشه حق و باطل یک جا جمع باشن؟؟ مگه میشه پذیرش بین نفاق و کفر با ایمان و حقانیت قائل بود؟؟؟؟