ول نمی کنند که !
درست موقعی که میون این همه خبر بد و اوضاع ناگوار مملکت حال خوبی نداری و دست بر قضا مدتی هم هست که تو خودتی و میل و ترجیحت به تنها بودنه تا در سکوت روز :)) به کارهای مجموعه برسی و با اون سکوت سیو شده انرژی لازم برای بازی با بچه رو بدست بیاری و همزمان پر ذوق و شور بتونی پای حرف های همسر جان بشینی و نشون بدی همه چیز روبراه و اوکی هست و روتین آرام برقراره، از آسمان تالاپی همکار جدیدت که یه انسان عزیز 50 و خرده ای ساله هست میوفته بغلت و دست روزگار کاری میکنه که از تو خوشش بیاد و هر روز ریز و جزء به جزء مصائب و دردهاش رو برات بگه :/ حالا نه که همیشه درد و مصائب باشه نه! آقای مهندس کهنه کار و خوش بیان یه روز هم از عروسی دخترش گفت و یه روزایی وسط این همه کار! به حرف های روزمره و بیان نکات طبی سنتی می پردازند و چون صاحب طبع گرم و پر حرارتی هستند تنوع ایجاد کرده و در یک روز مجزا مفصلا پیرامون مزایای خوردن گوشت شترمرغ نکاتی ایراد فرمودند و ریزه کاری های ذبح این حیوان خدا رو بازگو کرده و خاطرات خریدها و ذبح های قبلی رو متذکر شدند :)) ولم کنیییید :)))))
نا گفته نماند مرد بسیار خونگرم و دوست داشتنی است، عین خودم :))) ولی الان حقیقتا حال معاشرت ندارم.
پ.ن:
هر آدمی نیاز داره در برهه ای از زندگی خیلی تنها بشه خیلی تنها، نمی دونم چرا این حس پدیدار میشه ولی میشه و برای خیلی ها ظاهرا صادق هست...
شاید ریشه در یه گره کور در کودکی داره که باز نشده و هر از گاهی سرباز می کنه .
نمی دونم.
گاهی آدم دوسداره بره یه جایی که هیچی نباشه اونجا.خلا مطلق
آری...