فرض کن تو یه اتوبوس نشستی کنارت یه سگ باز نشسته
اون طرفت یه قاتل، جلوت دزد، پشتت هم یه عرق خور لم داده
تو سرت تو کار خودته و منتظری به مقصد برسی و داری کتاب صوتی گوش می کنی
یا سخنرانی پلی کردی که هیچ ارتباطی برقرار نکنی چون ربطی بهم ندارید
اما تو همین حال و هوا به هر دلیلی با حمله حیوانات درنده روبرو میشی که
براشون فرقی نداره تو چه سبک زندگی و مسلکی داری!!
مطابق بر ذات درندگیش اومده که تیکه پاره کنه،بشکافه و جر بده!
خب با این تفاسیر چه کار می کنی؟!
بذار خودمو بگم من اگه باشم دست توی کیفم میکنم ببینم چنتا قمه دارم اگه دو تا قمه باشه
یکیش رو میدم به سگ باز کنار دستی، به اون عرق خوره هم کمک می کنم که
همگی با کمک هم شر این حیوانات درنده رو کم کنیم!
حالا ممکنه سوال پیش بیاد چرا باید تو سفر قمه همراهم باشه؟ خب کاره پیش میاد :))
خطر این حیوانات درنده که کم شد به راهم ادامه میدم و به مقصد میرسم
قرار هم نیست با هیچ کدوم از این آدم ها هم عقیده بشم و به وحدتی برسم!