ازدواج موقت
صحبت به ازدواج رسید، گفت:
- به برکت جمهوری اسلامی دیگه نمی تونم ازدواج کنم، شرایطش رو ندارم!
بابا هزینه عروسی، مقدمات ازدواج، اجاره خونه، بعدش خرج زندگی و ...!
نه داداش من نیستم، شماها دلتون گنده بود ازدواج کردید، ماها دل نداریم!
خب چه باید کرد؟ گیرم ابدا شرایط جور نشه! نیاز ؟ غریزه؟ عاطفه ؟
- میگه جونم برات بگه که غیر متدینین و بخش قابل توجهی از متدینین بریدن، رد دادن و رل می زنند!
یه عده هم مثل من که اهلش نیستیم، زهد پیشه کردیم و صبر می کنیم
اصلا به سبک جمهوری اسلامی با باتوم سرکوب میکنیم!
سر و بالا گرفتم و محکم گفتم: راه سومی هم هست! عمل به دستور دین!
- وات؟؟؟
دستور دین! متعه شریف! ازدواج موقت!
معذب شد! بعد خندید! ولی وقتی داشت درباره رل زدن صحبت می کرد عادی بود براش!
اگرچه اهلش نبود اما معذب نمی شد، خنده اش نمی گرفت!
این شرایط، این نگاه نا امیدانه به بن بست رسیده، این قبح بی دلیل میوه اسلام سقیفه ای، اخوانی و القاعده ای است!
ربطی به مکتب شیعه ندارهبر باعث و بانیش، چه مرده چه زنده لعنت...
بله داستانهای خیلی ختم به خیری هم در این زمینه خوندم بسی عبرت آموز..که برکت ش ختم به ازدواج دائم و کلی خیرات دیگه شده
واقعا دم اسلام با این همه امکانات و آزادیش گرم
دقیقااا