ســــجــــــنــــــــ

۹۶ مطلب توسط «پسر انسان» ثبت شده است

یکی از اتفاقات عجیبی که در بین بعضی ها پیدا شده

تمسک استاندارد های دوگانه است!

که ما هم تروریست خوب داشته باشیم هم تروریست بد!

مظلوم خوب و مظلوم بد!

مستکبر خوب و مستکبر بد!

کودک مظلوم کشته شده خوب و کودک مظلوم کشته شده بد!

بی حجاب خوب و بی حجاب بد!

گناه ممدوح و گناه مذموم!

اینگونه بودن انسان را تبدیل به یک فرد بی هویت بلاتکلیف می کند!

بی نسبت با عدالت و استاندارد های اصیل

بد فی ذاته دیگر بد نیست و خوب فی ذاته ممدوح نیست

اطراف ما پر شده است از آدم هایی که

همه چیز را با نه با عینک عدالت که با عینک این و آن می بینند

علت؟

پ.ن:
پست قبل رو یکی منفی داده!
کاش می گفتی با کجاش مشکل داشتی با صحبت حلش می کردیم:)))

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲ ۱۷ دی ۰۲ ، ۱۲:۱۵
پسر انسان

نمی تونیم ادعا کنیم مذهبی و اهل بیتی هستیم و در عین حال خودمونو متعلق به هر جمعی بدونیم

و چشممون روی چی ببندیم و با گناه کنار بیایم!

آدم داریم میگه اینقدر تو دل برو هستم که هم با هیاتی جماعت حشر و نشر دارم

هم با رفقای عرق خور و قمار بازم هر از گاهی برنامه می کنیم و می زنیم به دل طبیعت!

بعد که ازش می پرسی از این همه تناقض نمی ترکی؟

میگه: مومن باید جذاب باشه و همه رو دور خودش جمع کنه!

ببین تبلیغ، خوشرویی و حسن رفتار یک چیزه

انس گرفتن و هرجایی شدن یک چیز دیگه است!

شک نکنیم که آدم به مرور شبیه دوستان و رفقاش میشه :)

پ.ن:

حال خوب این هفته های پیاپی را مدیون نگاه خاص امام زمان علیه السلام هستم :)

نمی دونم بنویسم که چه ها شد و چگونه بی هیچ مشورت و تراپی حالم اینقدر دگرگون شد

اما هر چه بود عنایت خود امام عصر علیه السلام بود.

الحمدلله که شما را دارم.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲ ۱۲ دی ۰۲ ، ۱۵:۲۷
پسر انسان

حال من خوبه :))

خوبیه حال و احوال دنیا اینه که میگذره، نه خوبش نه بدیش، هیچکدوم موندگار نیستند.

نخ اتصالت اگه محکم باشه ته تهش می مونی

نخ اتصال من به این دنیا اهل بیت علیهم السلام هستند :)

حالا شما ببین چقدر آل الله غریب و مظلوم هستند :)

پ.ن:

یکی چیزهایی که همیشه از خودم می پرسم اینه:

خب بعدش که چی؟

برای همین همیشه روابطم و اهدافم رو بر این مبنا تنظیم می کنم

خیلی از رابطه ها و برنامه های ما آینده روشنی ندارند

چون وقتی جوش خورد نمی پرسی از خودت بعدش که چی؟

برای همین اگه به این نکته التفاط داشته باشی

باعث میشه گزیده جو و گزیده نگر بشی

وارد هیچ رابطه، برنامه و داستان مبهم نشیم

مبهم رو گفتم یعنی به طریق اولی بی هدف گزین نیستیم دیگه با این سن و سال:)

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۰:۳۴
پسر انسان

گاهی وقت ها به خودم میگم مگه آدمی که امام حسین داره؟ امام زمان داره

تو دنیایی زندگی می کنه که کربلا و نجف داره مگه می تونه ببره و نخ اتصالش قطع بشه؟

اشک....

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۲ ، ۱۸:۰۰
پسر انسان

امروز رسما وارد 36 سالگی شدم!

خدا روشکر که 36 هم دیدم!

حالا این که چه تغییری در این جهان ایجاد کردم مهم نیست

مساله اینجاست که چه تغییری در خودم ایجاد کردم!!

ما نوعا گیر اهداف جهانی هستیم در حالی که از خودمون غافلیم!

امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:

در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید!

36 رسید؟

خب که چی؟

تو بگو 37

38

40

50

وقتی هنوز م معرفت النفس گیر باشی

اعداد چه فایده و کارکردی دارن؟

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۳ آبان ۰۲ ، ۰۹:۵۰
پسر انسان

فرض کن تو یه اتوبوس نشستی کنارت یه سگ باز نشسته

اون طرفت یه قاتل، جلوت دزد، پشتت هم یه عرق خور لم داده

تو سرت تو کار خودته و منتظری به مقصد برسی و داری کتاب صوتی گوش می کنی

یا سخنرانی پلی کردی که هیچ ارتباطی برقرار نکنی چون ربطی بهم ندارید

اما تو همین حال و هوا به هر دلیلی با حمله حیوانات درنده روبرو میشی که

براشون فرقی نداره تو چه سبک زندگی و مسلکی داری!!

مطابق بر ذات درندگیش اومده که تیکه پاره کنه،بشکافه و جر بده!

خب با این تفاسیر چه کار می کنی؟!

بذار خودمو بگم من اگه باشم دست توی کیفم میکنم ببینم چنتا قمه دارم اگه دو تا قمه باشه

یکیش رو میدم به سگ باز کنار دستی، به اون عرق خوره هم کمک می کنم که

همگی با کمک هم شر این حیوانات درنده رو کم کنیم!

حالا ممکنه سوال پیش بیاد چرا باید تو سفر قمه همراهم باشه؟ خب کاره پیش میاد :))

خطر این حیوانات درنده که کم شد به راهم ادامه میدم و به مقصد میرسم

قرار هم نیست با هیچ کدوم از این آدم ها هم عقیده بشم و به وحدتی برسم!

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۲ ، ۱۴:۳۹
پسر انسان

از نکبت های دوران غیبت این است که

مدیریت کلان دنیا و نیز راهبری توده های مردم یا در اختیار ظالمان است یا جاهلان!

و ما که هنوز نفهمیدیم گیر کار در غیبت است و به سراب ها دل خوش کردیم

دورشان حلقه زدیم و از آن ها چشمه خیالی ساختیم!

به نظرم بعد از ظهور در وصف مردان دنیا خواهند گفت که:

نفهمی از صفات بارز مردمان دوران غیبت بوده است...

این نیز بگذرد...

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲ ۲۲ مهر ۰۲ ، ۱۱:۰۸
پسر انسان

محمدحسن همچنان شیطنت های فراوان در جمع داره اونم فقط و فقط با هدف دیده شدن!

درمانگرش گفت اضطراب داره، درست هم هست!

هر وقت توی خونه باهاش آروم هستیم اونم بهتره

وقتی یکم فضای خونه اضطرابی یا حتی هیجانی میشه اضطرابش تشدید میشه

با کلی امید و آرزو بردیمش مرکز آموزشی ریان، روزم دوم عذرش رو خواستند!

گفتن شیطنت داره به برنامه های آموزشی خودمون نمیرسیم!

یه ساعتی هم در انفرادی بوده که به کارهای بدش فکر کنه اما خب فکر نکرده و به شیطنت ادامه داده!

بهش گفتن می ری مهد دیگه که گریه کنه، نگران شه ولی گفته:

میرم یه مهد دیگه چی میشه مگه !!!

ما هم درمان رو سفت و سخت تر ادامه داریم می دیم و رسیدیم به نوروفیدبک

و البته تصمیم جدی تر برای تولید بچه جدید!

به اتفاق همه گفتند خواهر و برادر کارش رو راه می ندازه!

خودش هم که مدت هاست برادر جدیدی به اسم محسن خلق کرده

تیمارش می کنه، باهاش حرف میزنه، بازی میکنه، شیر میده بهش، تربیتش می کنه و ... .

ضمنا آرزوش اینه بزرگ بشه مثل علی مولا بتونه در خیبر رو از جا بکنه!

اینم شما و محمدحسن از زاویه نگاه خودش!

خودش سلفی گرفته !

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۰۲ ، ۰۹:۰۸
پسر انسان

مهر امسال جشن یک سالگی استمرار حضورم در بیان است!

اولین باری است که اینقدر مستمر در بیان می نویسم! برای خودم هم عجیب است!

یکی از دلایل استمرار این است که در اینجا دوستان جدید خوب و متفاوتی پیدا کردم

که حال خوبی برایم رقم زدند! اینقدر خوب که تقریبا هر روز در اوقات بیکاری بیان خودم و شما را چک می کنم!

حقیقتا اولین باری که آمدم اینجا تصمیم گرفته بودم فضای وبلاگ بیشتر حال نوشت باشد

بروم سراغ درونی نویسی در یک جای دنج ناشناس بلکه شاید تابوی ننوشتن و نگفتن بشکند که نگفتم، نشکست :))

در اینستاگرام نمی شود هر چیزی را نوشت و گفت

شمسی کوره و آشنا و نامحرم بسیار است!

از اینستاگرامی ها هم یک رفیق قدیمی اینجاست که نیست :))

و یک دوست امین و امنی که گه گاه می خواند و نظر می دهد :)

القصه اینجا هم یک محفل خوب کوچک دیگری شد با تعدادی مخاطب عزیز

که منت می گذارند می خوانند و گه گاه نظری هم عنایت می کنند

سعی کرده ام مختصر بنویسم که شاید بخوانید :)))و الا اگر منبر بروم پایین بیا نیستم :))) 

هر چه هست خیر است

و خوشحالم که در کنار این جمع خوب و عمیقی که تفاوت های سیاسی و مذهبی بسیاری با آنها دارم هستم

و صمیمانه زیست می کنم:)

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۲ ، ۱۶:۴۵
پسر انسان

از آقای عباسی ولدی الگو گرفتیم و برای محمدحسن شخصیت محوری تعریف کردیم

شخصیت محوری پسر ما شد علی مولا علیه السلام

تقریبا هر شب براش قصه های حضرت رو با بیان جذاب تعریف کردیم

بیشتر روزها که از خواب پا میشه، به علی مولا سلام میده!

دائم میپرسه علی مولا از من راضیه؟ علی مولا رو پس کی می بینم؟علی مولا الان چه کار می کنه؟

علی مولا خونه اش کجاست؟ منم دوست دارم مثل علی مولا آدم بدارو بکشم

باباااااااااا علی مولا چققققققدر بچه ها رو دوست داره!

چند وقت پیش می گفت شب خواب علی مولا رو دیدم! چه شکلی بود؟ صورتش چراغ داشت نوری بود :))

فقط کافیه یه شب قصه علی مولا رو تعریف نکنیم! مته میشه روی مغز ما :))

عمرت با عزت عباسی ولدی، حلاوت این انس کودکانه با امیرالمومنین علیه السلام بدجوری به دهانم نشسته

جالبه محمدحسن ما علاقه ای به شخصیت های کارتونی نداره، اصلا کارتون نمی بینه

مدام در حال انجام بازی های حرکتیه و نوحه می خونه :))))

پ.ن:

عباسی ولدی می گفت وقتی شخصیت محوری بچه ات شد اهل بیت علیهم السلام

از همون کودکی باهاش انس میگیره و زندگی میکنه

وقتی من پدر و مادر ممکن الخطا، دیگه الگو نشدم، اونوقت خطاهای ما به حساب دین گذاشته نمیشه

همین بچه اگه رفتاری خلاف سیره اهل بیت ببینه بهمون تذکر میده!

ما هم دست و پامون رو جمع می کنیم

دیگه نمی تونیم با بچه بدرفتاری کنیم، دروغ بگیم

فوری میگه علی مولا دروغ نمی گفت، علی مولا بچه ها رو دوست داشت...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۲ ، ۱۲:۲۶
پسر انسان