به پشتوانه مطالعات خود در اینستاگرام پایه و صاحب نظر هرگونه نقد سیاسی اجتماعی هستیم اما وقتی قرار باشد که در جایی خود واقعی‌مان باشیم عمیقا خودخواه و عوضی می‌شویم :))

کسی که هر روز ساعت 7 و 8 صبح برای جابجایی، مترو را انتخاب می‌کند باید متوجه شده باشد که به علت بی کفایتی حاکمان :)) مترو شدیدا شلوغ و افتضاح است و جا برای دم و بازدم نیست چه برسد به بازی کردن با گوشی!! چه برسد به گشاد ایستادن و راحت بودن! عقل حکم می‌کند که با شرایط کنار بیاییم و صبورانه قید خیلی چیزها را بزنیم!

امروز پسر مودبی مثل ما گرفتار جمعیت درون مترو بود و از پشت مدام به او فشار وارد می‌شد و در نتیجه این فشار به نفر جلویی که در حال کار با گوشی بود می‌رسید، فرد خودخواه قصه ما که نیاز به محیطی وسیع برای کار با گوشی داشت بعد از موجی که به او وارد میشد با عصبانیت به پسرک می توپید که ای بابااااااا هول نده دیگه هول ندههههههه! جوان مودب هم به جای آن که چنتا فحش کش دار نثار آن یابو خودخواه کند مودبانه می گفت من نیستم به خدا! از عقب هول میدن . خب لامصب آن ابزار غفلت را بذار درون جیب و ساکت بایست، هولت را بخور تا برسی به ایستگاه و گورت را گم کنی به مقصد مورد نظر! اما مگر سرعقل می امد! خر اگر فهمید او هم می فهمد! :)) اما این همه ماجرا نبود! در همان لحظه که سکوت خواب آوری در واگن حکم‌فرما بود و همه از سر مهر و گذشت و استیصال بهم چسبیده بودیم، صدای جیغ آهنگ درون هندزفری یک نفر مغزمان را تکه تکه می‌کرد! بین این همه فشار قبر این‌ را کجای دلمان بگذاریم؟! خب عزیز من آن حنجره شیطان را جوری ولوم بده که فقط خودت بشنوی :)) خر و آن فرد خودخواه اگر فهمیدند او هم می فهمد!

حقیقت تلخ اینجاست پای بساط نقد قلیان چاق کن خوبی هستیم اما وقت عمل هیچ چیز در چنته نداریم!

پ.ن:

نامبرده‌ ای که این پست را می نگارد و این گونه ملت را با تیغ نقد خط خطی می‌کند خودش از همه بدتر است!

پس لطفا در پی. وی درخواست دریافت دستورالعمل زندگی و ورد و دعا و کلید برای موفقیت در زندگی نکنید :)))))

موافقین ۳ مخالفین ۰

آدمی که در مسیر تغییر قرار گرفته است، هرازگاهی گذشته جلوی چشمانش مرور می‌شود!

چه بودم و چه شدم؟

خودم را مرور می‌کنم، در این بین بعضی وقت‌ها به نوشته‌های سابقم در وبلاگ پر شور قدیمی نگاه می‌اندازم!

گه گاه از این تغییر گسترده خنده‌ام می‌گیرد و خوشحال می‌شوم بابت رشدی که کردم :))

امیدوار می‌شوم که هنوز راکد نشدم، نگندیدم :)

راکد که شدی ذهنت باتلاقی می‌شود!

عین گل کوزه‌گری اگر خطا کرده باشی و روی آن مصر باشی

گل، نه دقیق و درست که ناقص و بی معنا سفت شده و شکل می‌گیرد!

شکل که گرفت، سفت که شد مگر دلت می آید آن را بشکنی و از اول بسازی؟

هی توجیه پشت توجیه، دنبال موید و صاحب اندیشه و سخنران می‌گردی که عقاید و جهان بینی تو را تایید کند!

که بگویی من نمیگم فلانی داره میگه، فلانی هم اشتباه می‌کنه؟؟؟ تو می فهمی فلانی ها نه؟!

خلاصه فاتحه سلمان شدن را می‌خوانی و تا خود پیری به راهت ادامه می‌دهی....

موافقین ۲ مخالفین ۰

باید غربال شوید، غربال شوید و غربال شوید تا خلوص باقی بماند!

قبلا این روایات غربال شدن در آخرالزمان رو که می‌خوندم خیلی تو فضا نمی‌آمدم!

یه عده که خب تکلیفشون معلوم بود از اول قید همه چی رو زده بودن، رو و راست :))

باقی هم برند و پیشونی نوشتشون معلوم بود!

خلاصه دایره اعتقادات و محتوای درونش خیلی مشخص و واضح بود

اما این روزها اوضاع خیلی فرق کرده

یه جورایی درام شده!

رفیق هیاتی قید همه چی رو زده!

همسر رفیق هیاتی رسما به یک فرد ضد دین تبدیل شده و داره زیراب همه چی رو میزنه

تو روایت داریم که ایمان کم و زیاد می‌شود، کم می شود تا جایی که صاحبش را به جهنم می‌برد

و زیاد می‌شود تا جایی که صاحبش را به بهشت می‌برد!

مراقب الماس تو دستمون باشیم!

من چلمن مراقب چی باشم؟ از امام زمان علیه السلام بخواهیم که حفظمون کنند!

موج فتنه‌ها و تبلیغات مسموم خیلی‌ها رو برد!

بله بلههه! قبول دارم! از از جمله مسببین این روزها حکامی هستند که سوار دین شده اند! لعنت الله علیهم!

اما ایمان که بید نیست با نسیم و باد و طوفان بلرزه و از جا کنده بشه

حاکم و منبری و مسلمون بد! خب چه ربطی به خدا و شریعت داره؟!

تو این غربال شدن ها سرمه چشم نشیم که پاک بشیم...

آمین

موافقین ۵ مخالفین ۰

صبح در حال نوش جان کردن صبحانه در محل کار بودم که دیدم مدیر عزیزم بهت زده وارد شد! شدت بهت‌زدگی اینقدر بالا بود که حواسش به شیشه خیس عینکش هم نبود! عین پیکان وانتی که برف پاکنش زیر باران شدید خراب شده باشد! من لقمه در دهان متوقف، چند ثانیه ای به سیمای حیرت زده اش نگاه کردم، او هم نگاه می کرد بی حرکت! که یک دفعه گفت: استاد گوشیمو زدن!

- کجا؟

بی آر تی تئاترشهر!

گوشی قیمتی نبود اما اسناد و مدارک درونش بی قیمت بود :)) شاید از اسناد مهم‌تر عکس ها و اطلاعات شخصی درونش باشد! مساعدت کردیم سیم‌کارت را سوزاند! تماس گرفت با 110 که فلان شده بهمان شده! گفتن برو همانجا که گوشی را قاپیدن بایست، زنگ بزن مامور بیاد صورتجلسه کنه! یکی گفت حاجی زیر 20 تومن رو قرار شده دیگه پیگیری نکنند! بیخیال شکایت شو! بهتش بیشتر شد! گفتم بذار یه زنگ بزنیم به گوشی شاید گم شده پیدا کرده باشه! زنگ زدم به گوشی بوق خورد جواب نداد، زنگ بعدی از دسترس خارج شد! یعنی فاتحه! اما برای آن اسناد و مدارک باید می رفت و اعلام سرقت می کرد که پس فردا شر نشود! زنگ زد 110 گفتن برو محل جنایت، میاییم!!! گوشی خودم را دادم به رئیس که هروقت رسید محل جنایت جهت یادآوری و عرض خداقوت به پلیس خدوم زنگ بزند که مامور سر وقت برسد! جناب زیر برف زمستانی پیاده، سر وقت به محل جنایت رسید، حالا پلیس خدوم همیشه در صحنه کی آمد؟ 1 ساعت و نیم بعد! که چه کند؟ صورتجلسه کند! ناگفته نماند دوست دیگری هم در تجربه‌ای مشابه رئیس ما نزدیک یک ساعت منتظر که چه عرض کنم معطل پلیس ماند تا برسد! که چه کند؟ صورتجلسه کند و برود!

آره خلاصه اینجور که پیداست قرار نیست نان دزدان زیر 20 تومنی قطع شود! از سر مهر و عطوفت پیگیری نمی کنند! پس راحت باشید! یک لیوان آب خنک بنوشید و به دستاوردهای مهمی چون نانوسکوپ فکر کنید و شل بنمایید.

حتما مصلحت بر این جور بودن است، حتما عدالت همین است که آن‌ها انجام می دهند، نه آنکه ما انتظار داریم...

به نظرم مدیر شب که به منزل رسید باید یک لیوان چای بریزد و خطاب به مسئولین این شعر را زمزمه کند:

لطف،آنچه تو اندیشی؛ حکم،آنچه توفرمائی

موافقین ۲ مخالفین ۰

یکی از تله‌هایی که خیلی از خانواده‌ها ناخواسته بچه ها رو دچارش می‌کنند "خودسانسوری" است! چرا ؟ چون حفظ دکور فرزند و در نگاه کلان تر خانواده براشون از اهمیت بالایی برخورداره!! بمیر، جون بده، زجر بکش ولی تو فامیل و آشنا درخشان جلوه کن!

خودسانسوری جوری ریشه می‌زنه که اگه درمان نشه کاری باهات می‌کنه که حتی توی خلوت خودت هم جرات نمی‌کنی حال بدت رو برای دل خودت بنویسی چه برسه به ابراز بیرونی! ناخواسته نگران این دکور لعنتی هستی که خراب نشه گوشه‌اش نپره! وقتی به خودآگاهی می‌رسی و می‌ری پیش دکتر که مشاوره بگیری، بازم ناخواسته سعی می‌کنی با ملاحظه احساس و مشکلت رو بیان کنی که دکور خوشگلت پیش دکتر لب‌پر نشه! طبیعیه چون مغز این خودسانسوری رو به عنوان یک رویه ابدی پذیرفته و به یک تله کهنه تبدیل کرده!

حالا اگه آدم با عزت نفسی هستی، روی پای خودت ایستادی و با سرد و گرم روزگار آشنا شده باشی وقتی درگیر خودسانسوری هستی این درون‌ریزی و سانسور رو تزئین می‌کنی و اسمش رو رازداری و درون گرایی شدید می‌ذاری! غافل از این که نه داداش من اسم این رازداری نیست! در قالب درون‌گرایی هم نمی‌گنجه! بلکه شما یه خودسانسور مودب و شیک هستی و دوست نداری دکورت خراب بشه! هرچند در ظاهر از دکورسازی گریزان باشی اما مغز شما کار خودش رو می‌کنه و به تو فرمان می‌ده که دکور لعنتی رو در هر شرایطی حفظ کن!

من نزدیک به 13 سال هست که می‌نویسم، نه فقط در وبلاگ، سابق برای جاهای دیگه هم نوشتم اما بالای 70 درصد نوشته‌هام رو هیچ وقت منتشر نکردم!

بله من یک خودسانسور بزرگ هستم :))

موافقین ۲ مخالفین ۰

یه وقتایی لازم داری وسط این همه فکر و خیال و درون گرایی

یکی بزنه رو شونه راست یا چپت (فرقی هم مگه داره؟ :)) ) و بگه:

رنج تو بر جان ما بادا

مبادا بر تنت

و تو بگی: نه ممنون :))

پ.ن:

گاهی برای رهایی از مشکلات باید در خود حل شد

لازمه که عمیق بری در لایه های زیرین خودت

ناسلامتی بالغ شدی، سرد و گرم چشیدی

از تو تفکر، حرکت

از خدا برکت، اثر

اینو جدی میگم

از قیل و قال، دور که شدیم، سکوت رو تمرین که کردیم

یکم جلومون روشن میشه

شده که میگم.

موافقین ۲ مخالفین ۰

این روز ها بدجوری درگیر خودم هستم

برای این شرایط دردآور مملکت

بدعت‌هایی که می بینم و برای رد و روشنگری کلی استدلال فقهی دارم

برای ظلم هایی که تحمیل شده

برای غربت امام زمان علیه السلام

برای مهجوریت شیعه

برای ایرانی که در درد تنیده شده

و همزمان گرگ هایی که بیرون از این مرزها منتظر دریدن اون هستند

برای همه این ها متن استوری در اینستاگرام آماده می کنم،

فکر می کنی کجا می نویسم؟ درست حدس زدی، در قسمت یادداشت "بله":)))

می نویسم، می نویسم، می نویسمممم

و همان جایی که نوشتم چال می کنم! مریضم؟؟؟

بله مریضم، مدت هاست که مریضم اما علت این نوشتن از بیماری نیست!

می نویسم چون با نوشتن آروم میشم و خشمم کمی سرد میشه

نمی تونم بی تفاوت باشم، درد می کشم

اما انتشار رو صلاح نمی دونم و ضمنا بی فایده می دونم

چون عددی نیستم که صدام به جایی برسه

اما نوشتن ؟ خیلی فایده داره

بنویسیم، هر چه در ذهن داریم بنویسیم، خیلی بدرد میخوره

ولو این که خاک کنیم

بنویسیم

تا از حصار ذهن بیرون بیاد.

موافقین ۴ مخالفین ۰

آغوش های این دنیا رو امتحان کردم :)

کافه، فراموشی، آدم ها و ... .

موندنی نبودن!

بهانه های این دنیا همه از دم همه اعتباری اند!

هرچقدر هم که جذاب و پر طمطراق باشن باز هم منقضی میشن، دل رو می زنن و آدم رو با استیصال رها می کنن!

و تو مدام دنبال جایگزین می گردی!

پس کجا باید بریم؟

امام جواد علیه السلام می فرمایند:

 نَحْنُ کَهْفَکُم کَاَصْحابِ الْکَهْفِ.

ما پناهگاه شما هستیم، همان‌گونه که اصحاب کهف به پناهگاه پناه بردند.

مستدرک سفینة البحار، ج 9، ص 204.

یعنی دل بکن از این دنیا و متعلقاتش، به ما پناهنده شو :)

یکی دیگه بخونیم ؟

عن جابر بن عبداللّه قال: «خَرَجَ عَلَینا رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه وآله وسلم

یومًا وَ مَعَهُ عَلی و الحسنُ و الحسینُ علیهم السلام فَخَطَبَنا

فَقالَ: اَیهَا النَّاسُ اِنَّ هولاءِ اَهْلُ بَیتِ نَبیکُمُ...

هُم الکَهْفُ الحَصین لِلمُؤمِنینَ و نورُ اَبْصارِ المُهتَدینَ...».

جابر بن عبداللّه می‌گوید:

روزی حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم

به همراه حضرت علی، امام حسن و امام حسین علیهم السلام از خانه خارج شدند.

پیامبر مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: ای مردم اینان اهل بیت پیامبر شما هستند...

اینان ملجأ و پناهگاه استوار برای مؤمنان و نور چشمی برای هدایت‌یافتگانند...

جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 71.

حالا فهمیدی آرامش کجاست ؟

موافقین ۳ مخالفین ۰

من نمی فهمم چرا باید از باخت تیم ملی فوتبال کشورت خوشحال باشی؟
ورزش ابدا سیاسی نیست!

این تیم متعلق به وطن من و توئه، نه حکومت!

همونطور که با افتخار درباره تیم ملی زمان پهلوی صحبت می کنی، داری درباره تیم ملی کشورت حرف میزنی!

نه تیم فوتبال پهلوی!

مگه تختی برای پهلوی بود؟

اصلا مگه رونالدو برای حکومت پرتقاله؟

یه وقتایی کار به جایی میرسه که اون ورزشکار حتی برای کشور خودشم نیست چه برسه حکومت سیاسی!

کارکرد ورزش همینه! نه بیشتر

ورزشکار یک وجهه عام داره با هر سلیقه و نظر شخصی که داره!

با هر میزان برداشتی و رایی که از حوادث و وقایع داشته باشه!

یکم عمیق تر باشیم...

این باخت برای ما موند چه این حکومت سرجاش باشه چه نباشه!

همونطور که برد و باخت های قبل انقلاب سرجاشون بودن و هستند اما پهلوی رفت!

پسر انسان رو عصبانی تر از اینی که هست نکنید، بد می بینیدا :))

موافقین ۲ مخالفین ۰

ما در مقام تقسیم بهشت و جهنم نیستیم!

هرکس بر اساس حقی که بهش رسیده و براش روشن شده تکلیفی داره

به من وسعتی از حق و هدایت رسیده و یقینا از من سوال خواهد شد پیرامون اون

به اون انسانی که در ایسلند زندگی میکنه هم همینطور و ...

لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها

پ.ن:

به فقرمون پی ببریم! اقرار کنیم و ملتمسانه از خدا بخواهیم برای عمیق تر شدن، روشن تر شدن!

خیلی تو نخ دیگرانیم! چون اشرافی به درون خودمون نداریم! از بس تاریکیم!

یه دوستی دارم همیشه میگه:
هیچ وقت کور نمی تونه عصاکش کوران دیگه باشه!

من خودم تاریکم که حرفم و روشم روی دیگران اثر نمیذاره!

و گرنه هیچکس جز شقی از نور فراری نیست!

موافقین ۴ مخالفین ۰